پنج نشانه خطر در روابط سمی را بشناسید، در این صورت میتوانید چنین روابطی را در نطفه خفه کنید.
ارتباط برقرار میکنیم به امید عشق بی قیدوشرط. اما گاهی این روابط را قطع میکنیم و میترسیم از اینکه رابطه جدیدی برقرار کنیم.
همچون بسیاری از آدمها من هم قبلاً ارتباط سمی داشتهام. حالا با توجه به تجارب، می دانم نشانههایی علنی وجود داشت که من نادیدهشان میگرفتم. نادیده گرفتن نشانهها، وقتی تشنه عشق و پذیرش باشند، عجیب نیست. روابط سمی خطرناکند، چون بیشتر اوقات نمیفهمیم که در چنین ارتباطی هستیم و بعد هم ترک کردن آن بسیار دشوار میشود.
متاسفانه آدمهای بسیار حساس (hsp) با احتمال بیشتری در روابط ناسالم قرار میگیرند. چرا؟ بیایید نگاهی به ویژگیهای یک آدم بسیار حساس بیاندازیم تا بهتر بفهمیم که چرا با احتمال بیشتری در رابطه سمی قرار میگیرند.
پیشینه پژوهشی درباره بسیار حساس بودن
همه تا حدودی حساس هستند ولی برخی بیشتر حساساند. حدوداً سی درصد از مردم از حساسیت جسمانی و عاطفی بیشتری برخوردارند. (در حالی که چهل درصد از مردم حساسیت متوسط، و بیست درصد حساسیت اندک دارند). نامی که پژوهشگران بر HSP بودن مینهند، حساسیت پردازش حسی است و هر سه سطح از حساس بودن طبیعی و سالم است.
آدمهای بسیار حساس در پیوستارحساس بودن در قسمت سی درصدی هستند. سطح بالای همدلی، به سادگی دریافت کردن حس و حال دیگران و فکور بودن از نشانگان بسیار حساس بودن است. با محیط فیزیکی خود در پیوند نزدیکی قرار دارند. از حساسیت به نور گرفته تا حساسیت شیمیایی. ضمناً ممکن است نسبت به دیگران بیشتر به سروصدا و هر عامل دیگری که غیرحساس ها را ناراحت نمیکند، حساس باشند. Hsp بودن از بین رفتنی نیست، اما HSP ها میتوانند یاد بگیرند با سازماندهی محیط خود، کمتر در معرض آشفتگی و از هم پاشیدگی قرار بگیرند.
برخی پژوهشگران گمان میکنند بسیار حساس بودن در پیوند نزدیکی با نبوغ قرار دارد. بسیار حساس بودن با شهودی بودن پیوند نزدیکی دارد، و چون حس قوی از همدلی دارند، احتمال اینکه در یک رابطه سمی قرار گیرند، بیش از دیگران است.
اینجا چند دلیل برایتان آوردهام.
۵ دلیل در اینباره که آدمهای بسیار سمی در ارتباطات سمی قرار میگیرند.
۱. ذاتاً آدمهای مراقب و بخشندهای هستند.
آدمهای بسیار حساس همچون کتابی باز هستند. بی قید و شرط دوست دارند، در نتیجه برخی مثل خودشیفتهها ممکن است از مهربانی ایشان سواستفاده کنند _حتی از فرسنگها دورتر مهر میورزند. البته که HSP ها شکهایی هم میکنند اما علیرغم شکهایشان، همچنان مهرورزی میکنند و طول میکشد تا کاملاً مطمئن شوند که دیگری، بیش از آنکه منفعتی برایشان داشته باشد، آسیب میرساند.
۲. گرایش به روابطی دارند که وابستگی در آن پررنگ است.
توانایی آدمهای بسیار حساس به هم سو شدن با عواطف دیگران از ایشان شریکی ایده آلی میسازد. اما همدلی ایشان میتواند زمینه خوبی برای وابستگی متقابل فراهم میسازد. ریشه وابستگی متقابل از دوران کودکی آغاز میشود، زمانی که نمیتوانیم بین خود و دیگری مرزی بگذاریم. کودکان، عواطف والدین خود را از عواطف خود نمیتوانند تفکیک کنند و همین باعت میشود تا نتوانند عواطف منفی خود را کشف و در نتیجه درمان کنند. وقتی چنین گونهای از تحول نیافتگی، به دوران بزرگسالی انتقال مییابد، ایجاد حدومرزهای سالم دشوار میشود. یا شاید احساس کنید شادیتان وابسته به خلق و رفتار دیگریست. چنین رابطهای فردیت را از هردوسو میرباید، که میتواند منجر به مقاومت شود.
۳. تمایلات کمال طلبانه باعث نقصان در حس خود_ارزشمندی میشود
هشیاری از ویژگیهای مشترک آدمهای بسیار حساس است. برخی مواقع هشیار بودن مدام منجر به کمال طلبی میشود. نیازی وسواس گونه به جستجوی کمال در هرچیزی. کمال طلبی در جامعه ما تقدیر میشود، چون باعث کسب دستاوردهای عالی میشود، اما میتواند در زندگیمان خسارتهای وحشتناکی ایجاد کند. برنه براون پرفسور و نویسنده آمریکایی میگوید:” کمال طلبی با جستجوی رشد و کمال فرق دارد. کمال طلبی باور به این نکته است که اگر ما زندگی کاملی داشته باشیم، ظاهرمان کامل باشد و عملمان کامل باشد، میتوانیم از رنج مورد نقد و قضاوت قرار گرفتن و شرمندگی اجتناب کنیم. در حالی که کمال طلبی سپر بلاست. سپربلایی دوهزار کیلویی که فکر میکنیم از ما حمایت میکند، در حالی که به واقع مانع از رهایی و آزادی ما میشود. ”
وجود کمال طلبی در روابط مانع از آزادی عمل ما میشود، چون استانداردهای سطح بالای ما که گمان میکنیم ما را دوست داشتنی و مورد قبول میکنند، ما را از دیگران دور میسازد. دیگران آن را نشانهای از دوست نداشتن خودمان میشمارند. حتی وقتی شریک زندگیمان آدمی دوستدار باشد و روابط هم سالم باشد، اگر خود را فردی ارزشمند نشماریم، آنوقت دریافت عشقی که نیاز داریم و شایسته آن هستیم، دشوار میشود.
۴. به دلیل عواطف پرتنش، روابط عصبی شده و حس مصیبت میکنیم.
همه انسانها به وقت بیش برانگیختگی تا حدودی واکنش گر میشوند روابط به خودی خود تنش زا هستند. شریک زندگی داشتن، کنار آمدن با ویژگیهای آن دیگری و حل تعارضات میتواند فشارهای زیادی فراهم سازند (حساس باشید یا نه فرقی نمیکند). عمیق بودن پردازش از ویژگیهای آدمهای بسیار حساس است. در نتیجه زندگی آدمهای بسیار حساس با تنشهای بیشتری همراه است.
۵. بیزاری از تعارض، درنظرگیری حدو مرز را برایتان دشوار میسازد
اکثر ما از والدینمان میآموزیم که عشق واقعی حدومرز ندارد. در بهترین حالت، هرلحظه از زندگیمان باید در هماهنگی با ایشان باشد. اما در واقعیت، داشتن حدومرز، اساس رابطه سالم است. گاهی در نظرگیری حدومرز تا اندازهای دردسرساز است. در واقع روابط سمی هم مراحلی دارد _ ابتدا خرده گیری میکنند، بعد تحقیر میکنند، بعد در حالت تدافعی قرار میگیرند و سنگ هم میشوند.
به عنوان hsp شاید از درمیان گذاری بخشهایی از زندگی خود با شریک زندگیمان اجتناب میکنیم. همانطور که قبلاً ذکر شد، تعارض داشتن برایمان استرس زاست، و شاید رفتارهایی کنیم تا دیگران را از خود خشنود سازیم. در نتیجه ممکن است حدومرزهای مناسبی در نظر نگیریم، یا نیازهای خود را نادیده بگیریم.
تشخیص سمی بودن ارتباطی که در آن قرار دارید
وقتی به گذشته و ارتباط نامناسبی که چند سال پیش داشتم فکر میکنم، پنج نشانه آشکار وجود داشت. اگر متوجه هریک از نکات فوق در ارتباط عاشقانه خود یا حتی دوستان و همکارانتان شدید، شاید وقتش رسیده باشد که دنبال حمایتی باشید که نیاز دارید و اگر لازم شد ارتباط را قطع کنید.
۵ نشانه از اینکه در ارتباطی سمی قرار دارید
۱. سعی میکنند شما را کنترل کنند
همیشه فکر میکردم خوب است که شریک زندگی سابقم به همه چیزم کار دارد (گرچه از تن صدایی که اینگونه مواقع داشت، خوشم نمیآمد). طرز لباس پوشیدن من ساده و هیپی وار است (آدرس خوبی دادم). اما همسر سابقم خوشش نمیآمد. او دوست داشت لباسهای مدل ورزشی بپوشم و هروقت زنی این چنینی را میدید، با نگاه دنبال میکرد. از اینکه همسرم زنی جذاب را ببیند ناراحت نمیشوم (نگاهی گذرا که بعدش به سوی من برگردد، اشکالی ندارد) اما نگاه او هیز بود. وقتی در این باره به وی تذکر دادم، گفت که از هرچه میپوشم بیزار است و در نتیجه نمیتوانم به وی ایراد بگیرم که چرا به زنان دیگر زل می زند با خود فکر کردم “بسیارخب یکی دو لباس ورزشی میگیرم.”
دو سال آزگار سعی کردم لباسهایی بپوشم که او هم خوشش میآید، اما همیشه میشنیدم که چقدر زشت هستی. این موضوع در دیگر موارد هم مصداق داشت. حتی در مدل امضا کردنم. ضمناً مصر بود که مرا مزاحم دست و پاگیر بشمارد. واقعاً نمیدانستم مشکل کجاست، تا اینکه با دوستی صحبت کردم. از شنیدن آنچه گفتم هراسان شد و گفت، به نظرش شریک زندگیم آدمی اغواگر (manipulator) است و میخواهد اعتماد بنفس مرا برباید تا بهتر کنترلم کند. بلافاصله متوجه شدم حرفهای دوستم درست است. آیا شما هم در موقعیتی هستید که همسرتان احساس میکند باید کنترلتان کند؟ شاید بخواهند بدانند کجا هستید. شاید از دوستانتان خوششان نیاید و در نتیجه بخواهند شما را منزوی کنند. کنترل رفتار الزاماً همواره با فشار و پرخاش همراه نیست. یکی از نشانههای کنترل کردن رفتار، دادن احساس گناه به عنوان ابزاری برای کنترل است. محبت با قید و شرط، نادیده گرفتن خلوت و سکوتتان، نادیده گرفتن “نه” گفتنتان، تحقیر کردنتان و خرابکاری در اهدافتان است.
۲. به شما احترام نمیگذارند
عشق کل ارتباط را پوشش نمیدهد. رابطهتان باید مبتنی بر احترام متقابل باشد. اگر احساس کردید مورد احترام نیستید، پس چراغهای خطر روشن شده است.
عادت یکی از دوستان قدیمیم آزارم میداد. یادم هست وقتی در اینباره با وی صحبت کردم، توهین کرد، و وقتی خواستم از خودم دفاع کنم با قهر و طردکردنم، وادارم کرد سکوت کنم.
بی احترامی اشکال متفاوتی دارد و میتواند فیزیکی، کلامی و عاطفی باشد.
۳. از نظر عاطفی حمایت نمیکند
همسرتان باید بزرگترین پشتوانه شما باشد. چه در شروع یک کار، یا سرگرمی باید طرف شما باشد. به نظرم اگر از در میان گذاشتن اهدافتان با وی میترسید یا فکر میکنید با هم در یک تیم قرار ندارید، احتمالأ در ارتباطی سمی قرار دارید. به عنوان آدمی بسیار حساس احتمالاً مشتاق خشنود کردن دیگران هستید ولی نباید اجازه دهید بر سر راه اهدافتان قرار گیرد.
۴. صادق نیستند، مثلاً درباره جایی که میروند
موفقیت رابطه تا حد زیادی وابسته به اعتماد است. وقتی شریک زندگیتان با شما صادق نیست، اعتماد خدشه دار میشود و مشکلات ارتباطی دیگری رخ میدهد. اگر شریک زندگیتان درباره جایی که میرود و اینکه چکار میکند، دروغ میگوید، یا اینکه چه حسی دارد وقتی با شما نیست، دروغ میگوید، اعتماد از بین میرود، اعتماد ایجاد نمیکند. دروغ گفتن درباره رفتن به مأموریت نیز همینطور.
وقتی کسی از راست گفتن سر باز می زند، دیگر برای بهبود رابطه کاری از دستتان ساخته نیست.
۵. عواطف ناپایدار
وقتی اوایل ارتباط آخرم بود، متوجه موضوعی مهم شدم. اینکه من به این بالا و پایین شدنهای او معتاد شده بودم اعتیاد ما به آدمهای سمی میتواند به سبک دلبستگی مان در کودکی مربوط باشد. آنگاه که خانوادهای نااستوار و آشفته بود. بدکارکردی رابطه برایمان عادت شده است.
گرچه وقتی رابطهمان جلو رفت، حالم بد بود، اما قادر به ترک رابطه نبودم. وابستگی وسواس گونه و بیمارگونهای به او داشتم. همان کسی که که باعث میشد احساس بدی درباره خودم پیدا کنم. بالاخره وقتی علائم افسردگی و بی علاقگی به آینده افزایش یافت، فهمیدم که روابط سمی من نمیتواند ادامه یابد.
اگر شما هم احساس میکنید که درگیر رابطهای سمی هستید، بدانید که لایق بهترینها هستید. دنبال حمایتی باشید که نیاز دارید. حال چه حمایت مشاور حرفهای باشد، یا کسانی که واقعاً دوستتان دارند. ارزش خود را بدانید و زندگی خود را بازپس بگیرید.
نویسنده: توسین سانوسی
مترجم: مینو پرنیانی