برای آدمهای بسیار حساس و درونگرایان بهترین ردیاب آدمهای سمی، واکنش جسمانی و عاطفی ست که نسبت به ایشان دارید.
وقتی عبارت «آدم سمی» را میشنوید، چه کسی به ذهنتان میآید؟ ناپدریتان, همسر سابق، همکار، دوست یا شاید هم یکی از والدینتان؟ آدمهای سمی یا «دشوار»، خودشیفته یا کنترل کننده، همه جا هستند، مثل بقیه راه میروند و حرف میزنند، تا اینکه بالاخره روزی بشناسیدشان.
برخورد با آدمهای سمی یکی از بزرگترین چالشهای زندگی ست، چه درونگرا باشید، چه بسیار حساس و چه هیچ کدام. شاید زمانی متوجه سمی بودن فرد شوید که آسیب دیده، خشمگین، بی اعتبار یا گیج (حتی نمیدانید دلیل ناراحتیتان را بفهمید) میشوید.
با خود فکر میکنید شاید این آدم گرهای در کارش هست، شاید دچار بحرانی شده و فقط شما میتوانید کمکشان کنید. احتمال زیاد موذیانه شما را درگیر مشکل خود میکنند.
متأسفانه، ما اغلب آدمهای سمی را نمیشناسیم، مگر زمانی که کار از کار گذشته باشد و اجازه ورود آدم سمی به زندگی، افکار، انرژی، وقت و پولمان را داده باشیم. برای درونگرایان و آدمهای حساس، تأثیر سمی بودن به مراتب جدیتر است. نتیجهاش اضطراب بیشتر، شبهای بدون خواب و از دست دادن انرژی خواهد بود. به همین دلیل است که ما آدمهای بسیار حساس لازم است خوب سمی بودن و شیوه مواجهه با آن را بشناسیم.
آدم سمی چگونه شخصی ست؟
در واقعیت واژه آدم سمی اندکی بی مسمی است. منظور این نیست که کل وجود او سمی است. بلکه به این معناست که رفتار ایشان، یا رابطهای که با ایشان دارید، ویژگیهای ناسالمی دارد. اغلب اوقات آدمهای سمی به این دلیل رفتار ناسالمی دارند که به گفته روانشناس جاناتان آندرسون درگیر افسردگی و اضطراب هستند. سمی بودن میتواند نشات گرفته از نیاز به کنترل کردن دیگران نیز باشد و یا نگرشی مبتنی بر اینکه بدرفتاری با دیگران اشکالی ندارد. گاهی همه ما به شیوهای سمی عمل میکنیم، مخصوصاً وقتی تحت فشار هستیم، اندوهگین هستیم یا روزگار سختی را تجربه میکنیم. آنچه آدمهای سمی را از دیگران تفکیک میکند، مستمر بودن رفتار ناسالم آنان است، نه اینکه فقط گاهی برخورد نامناسب داشته باشد.
سمی بودن رنگ و بوی متفاوتی دارد و هر آدم سمی با دیگری متفاوت به نظر میرسد، واژههای معادل با سمی بودن از این قرارند:
- خودشیفته
- سواستفاده گر
- گیج ساز
- بدرفتاری عاطفی
- شخصیت کنترل کننده
ابتدا آدم سمی ممکن است به نظر خوب، شوخ، جالب، جذاب و کاملاً بی خطر به نظر برسد. حتی آدمهای سمی را دیدهام که خود را «درونگرا» و یا «بسیار حساس» میخوانند و کارهایی چون مبارزه با بی عدالتی، آموزش کودکان و کمک به خیریهها دارند. به مرور متوجه شدهام که ایشان از این برچسبها استفاده میکنند تا ماهیت واقعی خود را پنهان کنند و فضایی برای استفادههای سمی خود فراهم کنند . به نظر آندرسون، تشخیص آدمهای سمی همیشه آسان نیست. اکثر آدمهای سمی، علیرغم نکات منفی بسیار، آدمهای خوبی هستند، طوری که گاهی آرزو میکردید ای کاش دوست شما باشند. او مینویسد، «آدمهای سمی میتوانند گاهی حضور سالمی داشته باشند، اما ناگهان بخش منفی خود را نشان میدهند.»
نه نشانه آدم سمی
۱. همیشه منفی هستند.
همیشه دنبال این هستند که در هر چیزی یک نکته منفی پیدا کنند، در حالی که دیگران نمیبینند. برای طرد نشدن پیش دستی میکنند («من هیچوقت حاضر نیستم سر همچین کاری برم» یا «شغل بیخودی هست».)
2. بعد از گذراندن وقتی با ایشان، احساس تهی شدن از انرژی میکنید.
بهترین نشانه از تشخیص آدم بسیار حساس. علایم فیزیکی و عاطفی خودتان است. بنا به نظر شانون توماس،
«رهایتان میکنند، میخواهند از بابت از دست دادنشان غصه بخورید و در قبال مشکلاتی که دارد احساس مسئولیت کرده و آنها را رفع و رجوع کنید.»
۳. همیشه ماجراسازی میکنند
آدمهای سمی، درست مثل پشههای حیاط پشتی کنار کباب پز هستند. با غیبت، شایعه سازی یا صادق نبودن ماجرا میسازند. به نظر آندرسون «همیشه دیگران را از خود پایینتر میآورند. مسأله اینجاست که خودشان هم از رفتار خود بی خبرند.»
۴. اغواگرند
هدفشان این است که دیگران کاری که ایشان مایلند انجام دهند. اعمالشان خودخواهانه است. چون خود را محور دنیا هستند. برنر میگوید، «خواسته خود را فراموش کنید، از نظر ایشان مساوات در ارتباط معنایی ندارد.»
۵. مسئولیت عواطف خود را نمیپذیرند.
برنر میگوید، «عواطف خود را به شما فرافکنی میکنند. اگر این موضوع را به ایشان گوشزد کنید، غمگین شده و حالت تدافعی به خود میگیرند. به ندرت (اگر نگوییم هرگز) مسوولیت اعمال خود را میپذیرند. حتی ممکن است شما را مسوول حال خود بدانند.
۶. شما و دیگران را قضاوت میکنند
هیچ چیز، هیچ وقت برای آدم سمی کافی نیست. هر از گاهی شما را به باد انتقاد میگیرند. هر کاری که بکنید یا نکنید، با همه همین برخورد را دارند. حالا میخواهد پیشخدمت رستوران باشد، یا فرزندان خودشان.
۷. به ندرت عذرخواهی میکنند
برنر میگوید، «نیازی به عذرخواهی نمیبینند. چون در ذهنشان هیچ وقت هیچ چیز تقصیر ایشان نیست. همیشه سعی میکنند با بازی در نقش قربانی، همدلی و توجه کسب کنند.»
۸. همیشه حق با ایشان است
اندرسون میگوید, «شاید از این طریق میخواهند رنج خود را کنترل کنند. میخواهند خود را محق جلوه دهند. یکی از ویژگیهای بارز ایشان همین است و پیوند نزدیکی با خودشیفتگی دارد.»
۹. با دیگران بدرفتاری میکنند
آدمهای سمی دروغ می گویند، حسود هستند، حتی درصدد انتقام برمی آیند یا کسانی که با ایشان خوب رفتار نکرده را تنبیه میکنند.
چگونه با آدمهای سمی که زندگی را به کاممان تلخ میکنند برخورد کنیم؟
هرکسی ممکن است سروکارش با آدم سمی بیافتد. چه درونگرا باشد، چه بسیار حساس باشد یا حتی غیر حساس. متأسفانه آدم سمی (خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه) میخواهند کسانی که مهربان هستند، شنوندههای خوبی هستند، همدلند و خواهان کمک هستند و حواسشان به دیگران است را به خدمت خود درآوردند. ویژگیهای فوق همه از آن آدمهای درونگرا و بسیار حساس است. حتی ممکن است دنبال کسانی بروند که ضعیف هستند و یا مرزهای متزلزلی دارند. درنظرگیری مرز یکی از بزرگترین چالشهای درونگرایان و آدمهای بسیار حساس است، چون نمیخواهند هیچ یک از اطرافیان خود را برنجانند.
زمانی که آدمی سمی وارد زندگیتان میشود، از دست دادن انرژی امری واضح است. افت انرژی در درونگرایان و آدمهای بسیار حساس زیاد است، چون اساساً انرژی اجتماعی زیادی ندارند. در نتیجه از اینکه کمتر با ایشان وقت بگذرانید یا اساساً قطع ارتباط کنید، احساس بد نکنید. اگر نمیتوانید، از یکی از اعضای خانواده، مددکار و مشاور کمک بگیرید. اولین مقاومت شما این است که می گویید درنظرگیری حدومرز برایتان سخت است. اینجا چند پیشنهاد دارم.
ابتدا از خود بپرسید که هستید و چه میخواهید
به گفته برندا ناولز نمیتوانید هویت خود را بشناسید و درکی از فضای خود داشته باشید اگر اصلاً ندانید که این موارد چه هست. به نظر او این چند سؤال را از خود بپرسید:
- برای چه چیز حاضرم ایستادگی کنم؟
- ورای ارتباطی که دارم، که هستم؟
- خط و محدوده ارزشها و فضای شخصی و وقت و تلاشی که حاضرم صرف دیگران کنم، کجاست (مثلاً اینکه حاضر نیستید کسانی که شوخیهای جنسیتی یا نژادپرستانه میکنند را تحمل کنید).
فهم پاسخ این سؤالات اولین گام در نظرگیری حدومرز با آدمهای سمی است. پاسخهای خود را با یک دوست قابل اعتماد درمیان بگذارید، یا به تنهایی دربارهٔ آن فکر کنید. کاری که همه درونگرایان میکنند.
بفهمید کی و کجا از حدومرزتان رد میشوند. به نظر دانا گیوتا این موضوع دو نشانه دارد: احساس نااسودگی و رنجش. وقتی کسی از حدودها رد میشود، احساس ناامنی میکنید، عصبی شده و اندوهگین میشوید. احساس میکنید بی اعتبار شدهاید. کلید حل ماجرا این است که بفهمید این اتفاقات به دلیلی برایتان رخ داده است. این احساسات تصادفی ایجاد نشده است، و نشانه ایست دال بر اینکه درباره خود و موقعیت فعلیتان برخی اطلاعات را ندارید. عواطفتان شما را از اینکه در یک ارتباط احساس نااسودگی میکنید مطلع میسازد، و همین طور اینکه حدومرزهای مهمی که داشتید، در نظر گرفته نشده است. مثلاً همسرتان بدون اطلاع شما دوستان را به خانه دعوت کرده است، با اینکه بارها درباره این موضوع به وی تذکر دادهاید و گفته آید که درونگرا هستید و مواجهه یکباره حتی با دوستانتان برایتان آزاردهنده است. توجهی نمیکند و نیازتان را ناموجه شمرده یا کاری میکند که حس کنید بی ارزش هستید. نسبت به این شکسته شدن حدومرزها هشیار باشید.
نیازی به اجازه ندارید
وقتی خردسال بودید، مجبور بودید برای هرکاری حتی رفتن به دستشویی در مدرسه اجازه بگیرید و به نظر میشلا چانگ، حتی امروز برای رشد کردن خود اجازه میگیریم.
مجبور نیستید از هیچ کس برای در نظر گیری حدوحدود سالم اجازه بگیرید. مهم نیست آدم سمی چقدر به شما فشار وارد میکند. چانگ پیشنهاد میدهد این کارها را انجام دهید.
- هفتهای یکبار چند ساعت تنها باشید.
- به شیوهای محترمانه پیشنهاد میهمانی که به شما داده میشود را رد کنید.
- اگر در میهمانی احساس آسودگی نکردید، اشکالی ندارد که آنجا را ترک کنید.
نه بگویید
برخی نیازتان به درنظرگیری حدومرز را درک میکنند، بی آنکه لازم باشد چیزی بگویید. این موضوع زمانی رخ میدهد که آدمها از نظر شخصیتی یکسان هستند و نگاهشان به زندگی یکسان است.
ولی وقتی کسی سمی باشد، لازم است با صراحت موضع خود را مشخص کنید. در عین ادب، محکم نه بگویید.
احساس گناه نکنید
وقتی شروع به اقدام میکنید، اتفاقات خاصی می افتد. کاری میکنند تا احساس گناه کنید. احساس گناه کردن امری طبیعی است، اما مجبور نیستید در این احساس گناه زندگی کنید. از روشهای خود مراقبتی استفاده کنید و اگر کسی خواست آزارتان دهد، مؤدبانه بگویید که ارتباط را ترک خواهید کرد. به خاطر داشته باشید که عواطفتان اعتبار دارد و در نظر گیری حدومرز هیچ اشکالی ندارد.
نویسنده: ین گرانمن
مترجم: مینو پرنیانی