برای درونگراها، یک محیط بدون شلوغی میتواند احساس آرامش را در دنیایی که معمولاً ما را بیش از حد تحریک میکند، تقویت کند.
وقتی در اوایل بیست سالگیام بودم، یکی از هماتاقیهایم به من گفت که میتوانند سطح استرس من را از تمیزی آپارتمان تشخیص دهند. آنها وقتی به خانه برمیگشتند، نگاهی سریع به اطراف میانداختند و اگر با یک سینک خالی، کف پاک و حمام تمیز مواجه میشدند (ترکیبی که با وجود سه نفر، یک سگ و یک گربه در یک فضای کوچک سخت به دست میآید)، به آرامی میپرسیدند که آیا همه چیز خوب است.
از آن زمان، با افراد دیگری زندگی کردهام، از جمله حیوانات خانگی بیشتر. اما در حالی که شرایط زندگیام متفاوت بوده است، یک چیز ثابت مانده: من وقتی استرس دارم، تمیز میکنم. هرگز نمیفهمیدم چرا این کار را انجام میدهم، جز اینکه فکر میکردم حداقل راهی تا حدودی کاربردی برای مدیریت استرس است. اما اخیراً متوجه شدم که در حالی که کاهش استرس ممکن است یک عامل محرک باشد، در نهایت نیاز من به نگهداری فضای تمیز و بدون شلوغی در مورد پیشگیری از آن استرس است. و هر چقدر استرس کمتر باشد، بهتر است.
با یادگیری بیشتر درباره خودم و پذیرش آنچه هستم، پذیرفتهام که وضعیت محیط من تأثیر بسیار بیشتری بر من دارد تا آنچه که قبلاً میدانستم. و در حالی که این برای همه تا حدی صحیح است، معتقدم این برای ما “ساکتها” بهویژه درست است. بنابراین، در اینجا چهار دلیل وجود دارد که چرا یک محیط بدون شلوغی ممکن است برای درونگراها بهویژه مهم باشد.
۴ دلیل که یک محیط بدون شلوغی برای درونگراها مهم است
۱. یک محیط بدون شلوغی، محیطی بدون حواسپرتی است
دیدن میزی پر از نامه یا سینکی پر از ظرفها بلافاصله مرا مضطرب و حواسپرت میکند. میدانم که تا زمانی که آن را درست نکنم، صدای گوشهای از ذهنم به من میگوید که باید کارم را متوقف کرده و تمیز کنم. در حالی که همیشه نمیتوانستم سطح اضطرابی که به همراه داشت را دقیق مشخص کنم، اکنون بهطرز عذابآور و آگاهانهای از آن مطلع هستم.
وقتی محیط ما شلوغ و بهمریخته است، محرکهای اضافی برای مغز ما به وجود میآورد تا از آنها عبور کند. چیزهای بیشتری برای دیدن، پردازش کردن و جستجو کردن وجود دارد و به همین دلیل به فهرست کارهای ما موارد بیشتری اضافه میشود. و از آنجا که تعریف یک درونگرا فردی است که محیطهای آرام و بهدور از تحریکات اضافی را ترجیح میدهد، آسان است که ببینیم احاطهشدن توسط شلوغی میتواند باعث استرس و احساس غرقشدن ما شود.
اگر وقتی برای یک روال تمیزکاری کامل ندارید، پاکسازی میزها و پیشخوانها، شستن ظرفها و مرتب کردن تخت خواب روشهای سریع و آسانی برای رساندن فضای زندگی شما به یک وضعیت آرامتر است.
۲. محیط فیزیکی ما طریقهای است برای بیان اینکه ما چه کسانی هستیم
اجازه دهید بگویم که من واقعاً از مهمانی دادن و پذیرایی از مهمانان در خانهام لذت میبرم. در حالی که ممکن است این برای یک درونگرا غیرمنتظره باشد، میتوانم دلیلش را توضیح دهم. اول اینکه، من در خانهام راحتتر هستم. نیازی نیست بپرسم که دستشویی کجاست یا نگران این باشم که آیا کفشهای خود را درآورم یا نه. اگر سردم باشد، میتوانم یک سوییشرت بپوشم. و اگر واقعاً نیاز داشته باشم، میتوانم به اتاق دیگری (مثل “محل آرامش درونگراها”) با سگ کمتر اجتماعیام بروم و بدون جلب توجه، دوباره انرژی خود را بازیابی کنم.
دوم، خانهام نمای بصری از آنچه هستم است. من معمولاً ساکتترین فرد در اتاق هستم و احساس میکنم که درک نمیشوم. اما در خانهام، میتوانم عکسهای موردعلاقهام از همسرم، خودم و حیوانات خانگیمان را به نمایش بگذارم. میتوانم بافتهای موردعلاقهام را برای پتوها و رنگهای موردعلاقهام را برای دیوارها انتخاب کنم. و وقتی افراد این را میبینند، احساس میکنم که آنها کمی بهتر میتوانند من را بشناسند، حتی اگر نتوانم در کلمات بیان کنم.
از آنجا که درونگراها به شدت به جزئیات در اطراف خود توجه میکنند، احتمالاً به جزئیات خانه خود و خانههایی که به آنها دعوت شدهاند، توجه میکنند. ما میدانیم هر کتاب در قفسه کتابها بیش از مجرد داستانهایی که در صفحات نوشته شدهاند، داستان دارد. میدانیم هر لحاف نرم و قدیمی با دستان محبتآمیز لمس شده است. ما میدانیم هر رنگ چیزی درباره شخصی که آن را انتخاب کرده میگوید. جو ما فضای خلاقانه خودمان است.
وقتی محیطمان بدون شلوغی است، میتواند بیان واقعیتری از خودمان باشد. خصوصی، شاید، اما با فضای کافی برای خوشآمد گفتن به کسانی که برای ما مهم هستند.
۳. ما به دنبال معنی عمیقتری در زندگیمان هستیم و کاهش شلوغی محیطمان میتواند به ما کمک کند تا آنچه واقعاً مهم است را پیدا کنیم
وقتی من و همسرم ازدواج کردیم و به خانهامان نقل مکان کردیم، با چالشی مواجه شدیم که بسیاری از زوجها با آن دست و پنجه نرم میکنند — تعریف ما از یک خانه آرامشبخش چیست؟ این تجربه جالب (و گاهی اوقات ناامیدکننده) بوده است، اما در نهایت به ما کمک کرده است که یکدیگر را بهتر بشناسیم. برای من، میزها باید همیشه کاملاً تمیز باشند، مگر اینکه مملو از کتابها باشند. (در نهایت ما درونگراها عاشق مطالعه هستیم.) میتوانم کتابهای زیادی در تمام خانه داشته باشم (بله، گاهی هنوز هم دارم) و اصلاً احساس نکنم که شلوغ است.
همسرم، از طرف دیگر، دوست دارد در میان پروژهها باشد. قطعات ماشین، قطارهای مدل، وسایل الکتریکی، هر چیزی که به طور عملی قابل دسترس باشد. من هر شب جعبه رنگآمیزی شمارش شدهام را مرتب میکنم، اما او میخواهد پروژههایش در دسترس باشد. او هر بار کتابچه راهنماها یا کتابها را مرتب میکند، اما من میخواهم آنها را روی نزدیکترین سطح قرار دهم. در نهایت، چیز عجیب درباره شلوغی این است که تعریف آن برای هر کسی متفاوت است. با این حال، توجه به اینکه چگونه آن را تعریف میکنید میتواند به شما کمک کند تا آنچه واقعاً برای شما مهم است را پیدا کنید.
من واقعاً عاشق مطالعه، نوشتن و یادگیری زبانها هستم، بنابراین کتابها برای من معنای ویژهای دارند. همسرم عاشق کار بر روی مسائل مکانیکی و یادگیری درباره چگونگی کارکرد آنها است، بنابراین آن پروژهها برای او معنای ویژهای دارند. از آنجا که درونگراها همواره در تلاش برای یافتن هدف عمیقتری در زندگی خود هستند، شناسایی چیزهایی که دوست دارید در اطرافتان باشند میتواند نکاتی درباره آنچه برای شما مهم است، نشان دهد.
اثر ماریا یاتس، اکتبر ۲۰۲۵
مترجم: مینو پرنیانی