آشنایی برای آدم‌های بسیار حساس

آدم‌های بسیار حساس، بسیار شهودی هستند که این ویژگی هنگام آشنا شدن با دیگران بسیار کارآمد است _مطمئن شوید که به این ندای درونی گوش می‌کنید. اگر شما هم مانند من بسیار حساس هستید، متوجه …

آدم‌های بسیار حساس، بسیار شهودی هستند که این ویژگی هنگام آشنا شدن با دیگران بسیار کارآمد است _مطمئن شوید که به این ندای درونی گوش می‌کنید.

اگر شما هم مانند من بسیار حساس هستید، متوجه می‌شوید که آشنا شدن با دیگران در فرهنگ ما که از همگان می‌خواهد سریع التصمیم باشید و راحت‌تر کسی را کنار بگذارند یا بپذیرند، در بدترین حالت به شدت اضطراب آور، و در بهترین حالت، ناخوشایند و پرزحمت است.

انگار که مجبور باشی به اعماق وجودت نقب بزنی و برخلاف احساس عدم امنیت خود عمل کنی. ممکن است باعث شود مدام از خود بپرسید: آیا می‌توانم علی رغم همه مکانیزم های دفاعی (سرکوب، انکار، جابجایی، فرافکنی..) که دارم  پذیرفته شوم؟ یا باید گاردهای خود را پایین بگذارم و ریسک طرد شدن را به جان بخرم؟

در دنیایی که نیازها و تفاوت‌های سیستم عصبی اشخاص hsp معمولاً درک نمی‌شود، قرار ملاقات گذاشتن می‌تواند  آسیب رسان باشد. عدم قطعیت باعث می‌شود این روند به شدت  ریسک داشته باشد، مخصوصاً برای کسانی که در مقایسه با دیگران، عواطف و احساسات پرتنش‌تری را تجربه می‌کنند.

روش‌هایی برای آشنایی آدم‌های بسیار حساس

۱. در فضایی آشنا شوید که آرام است و امن و بیش برانگیخته ساز نیست.

آدم‌های بسیار حساس در مقایسه با غیر حساس‌ها  نسبت به محرکات محیطی حساس‌ترند. همین می‌تواند بر شرایط آشنا شدن ما hsp ها اثر (مثبت یا منفی) بگذارد، یادم هست مواردی را که به واسطه ناراحتی از شرایط محیطی تحت فشار بودم و نمی‌توانستم در لحظه حضور داشته باشم. مثلاً یکبار قرار بود ناهار را در رستورانی ساحلی بخوریم. برای رسیدن به رستوران باید مسافت زیادی را تا آنجا می‌پیمودیم. هوا سرد و مه آلود بود. به رستوران هم که رسیدیم، پر ازدحام بود. آن قدر تحت فشار بودم که انگار تمام سلول‌های بدنم به مغزم فرمان می‌دادند که برگردم به خانه.

البته بسیار حساس‌ها در میزان حساسیت به محرکات متفاوت هستند. این تجربه باعث شد برای بارهای بعد دقت بیشتری به خرج دهم. بسیاری از آدم‌ها این حساسیت‌ها را درک نمی‌کنند. (می‌دانید که نسبت ما به غیر حساس‌ها یک به پنج است.) اگر نمی‌فهمند، دلیلی  برای توضیح دادن ندارم.

۲. جسم ما اغلب خردمندتر از ذهن ماست.

حتی وقتی که سعی می‌کنیم خود را قانع کنیم که این علامت چندان هم مهم نیست. شب قبل از اینکه با خانمی که از دور با وی آشنا بودم، قرار آشنایی از نزدیک داشتم، نمی‌توانستم بخوابم. حالت افسردگی پیدا کرده بودم. به نظرم جسمم می‌خواست به من هشدار دهد که نباید بر سر این قرار بروم. به هشدارهای جسمانی خود توجه نشان ندادم. وقتی که آسیب دیدم، حواسم را جمع کردم که دیگر از این به بعد هشیار باشم. آدم‌های بسیار حساس صدای درونی بلندی دارند. می‌توان نامش را شهود گذاشت. با توجه به شهودتان می‌توانید انتخاب‌های بهتری داشته باشید. خانم بسیار زیبایی بود، ولی شهودم به من هشدار می‌داد که آدم مناسب من نیست و از وی دوری کنم. حس و حالی گنگ که شفاف نیست، اما هرچه هست برای نجات ماست.

۳. الکل

همان طور که گفتم، بسیاری از عوامل محیطی باعث آزار hsp هاست. ممکن است بخواهید الکل مصرف کنید تا خود را آرام کنید. سال‌ها قبل چنین می‌کردم، اما نتیجه نداشت. الکل مصرف می‌کنیم تا احساسات بد را دور کنیم، ولی چرا می‌خواهیم احساساتی را که ممکن است خیلی هم درست باشد را به این شیوه حذف یا سرکوب کنیم؟ تکرار این امر در طی سالیان باعث می‌شود که از نطر عاطفی در دسترس نباشید. من هم فکر می‌کردم روش درستی ست، ولی نبود. می‌توان گفت که مصرف می‌کردم تا واقعیت را چنان که هست، نبینم. شاید با خود فکر کنید، ” کسی که هستم را دوست دارم و فقط الکل مصرف می‌کنم تا بیشتر با دیگران معاشرت کنم و به خودم فرصت بیشتری بدهم.” و من می گویم اگر می‌خواهید با مصرف الکل، خود را فردی دیگر جلوه دهید، پس ناچارید، همیشه آن را مصرف کنید. ضمن اینکه نمی‌توانید دیگران را احمق فرض کنید و بالاخره آن کسی هم که می‌خواهید با وی آشنا شوید، دیر یا زود می‌فهمد که چجور آدمی هستید.

۴. برچسب نزنید.

سعی کنید برچسب نزنید. در عوض از همان آغاز توجهتان را بر روی این نکته معطوف کنید که اعمال دیگران چه احساسی را در شما برمی انگیزاند.

چند نفر از شما شنیده‌اید که “زیادی عاطفی برخورد می‌کنی”؟ “خیلی احساساتی هستی. ” سیستم پدرسالارانه به دروغ به ما القا می‌کند که احساساتی که خودداری شده و تروتمیز نباشد، فاسد است و آن را واکنشی طبیعی به یک موقعیت مثالی نمی‌بینند. خیلی بد است. در گذشته وقتی با من این گونه برخورد می‌شد، برچسب می‌زدم. با خود می‌گفتم، “او تشنه راضی کردن دیگران است.” یا “خودشیفته است.” یا ” اجتنابی است “. روزی فهمیدم آنچه واقعاً اهمیت دارد، تجربه‌ای ست که از ارتباط دارم و برچسب زدن روانشناسانه را کنار گذاشتم.

به خود یادآوری کنید استاندارد داشتن و ضمناً خواسته‌هایی داشتن، نشانه ارتباط سالم است. اگر کسی به نادیده گرفتن عواطفتان ادامه داد و یا گیجتان ساخت، پس با آدم درستی در ارتباط نیستید و او در حال آسیب رساندن به شماست. چنین اشخاصی نمی‌خواهند نقش خود را در این میانه بپذیرند. البته که همه ما مستحق شرایط و آدمی مناسب‌تر هستیم.

۵. گام‌های سالم را بشناسید

در بسیاری از ارتباطات ما به شدت خود را در معرض آسیب قرار داده و خودافشاگری زیادی داریم (به خاطر Hsp بودن دنبال عمق در ارتباط هستیم و از همین‌جاست که مشکل رخ می‌دهد). بعد تازه به دنبال فاصله می‌گردیم. بار بعدی به جای عمق به اوج می‌روند. بار اولی که متوجه چنین صعود و سقوطی شدم، فهمیدم که در ارتباط سالمی قرار ندارم. معمولاً این موضوع زمانی رخ می‌دهد که افراد از متعهد شدن می‌ترسند. ارتباط سالم آرام آرام به پیش می‌رود و خودافشاگری در آغاز ارتباط زیاد نیست و بسته به زمان و در صورت لزوم این خودافشاگری بیشتر می‌شود. شاید بهتر باشد امروز درباره عواطف امروزمان صحبت کنیم و فقط اندکی از کشمکش‌های خود بگوییم، نه اینکه درباره تأثیر جدایی والدینمان بر اختلال خوردن در دوران نوجوانی خود صحبت کنیم. صمیمیت آهسته آهسته به وجود می‌آید  و پیوند هم به مرور عمق می‌یابد. حرکتی خطی ندارد شاید طرف مقابل یا من به کمی صبر نیاز داشته باشیم. نیازی به تنش داشتن، افراطی و یا تکان دهنده بودن نیست. این امر باعث می‌شود به اتفاق به قله صعود کنیم و ارتباطمان ادامه یابد.

شخصاً با چنین روابط خوبی چندان آشنایی ندارم. بیشتر با نوع ناسالم آن آشنا بوده‌ام، ولی امیدوارم روزی من هم چنین اقبال خوبی بیابم و امکان رشد نصیب من هم بشود. خوب است به عنوان یک hsp چنین بارومتری را در ذهن خود داشته باشید.

۶. فاصله

اندکی فاصله بگیرید. اگر احساس نیاز می‌کنید کاری سالم است. اگر در ارتباط قبلی آسیب دیده‌اید، قبل از آغاز هر ارتباطی، فاصله گرفتن کار درستی است. در این زمینه با یک درمانگر در ارتباط باشید و گروهی حمایتی داشته باشید. به این دلیل که مجدداً الگوی ناکارآمدی را تکرار نکنید. اگر همیشه دلتان شکسته می‌شود، آنوقت بعید است که تصمیمات درستی بگیرید. چرخه انتخاب نامناسب، وسواس گونه ادامه می‌یابد. سال‌ها چنین بودم و دلیلش را نمی‌فهمیدم. تکرارهای وسواس گونه سیکل معیوبی از نتایج منفی را در پی دارد. عادت داشتم به اینکه با هرکسی که هستم، همه چیز باید به خوبی پیش برود. حال می دانم که دوست داشتن با درست پیش رفتن رابطه فرق دارد. چون عمیقاً این حس را داشتم که “دوست داشتنی نیستم”، اوضاع هم خوب پیش نمی‌رفت. دیگر نباید به این پیام تلخ و نادرست گوش می‌سپردم. من که دیگر جوان‌تر نمی‌شدم، فرصتی هم برای اثبات دوست داشتنی بودن نداشتم، پس این گونه بود که آن سیکل معیوب را رها کردم. گاهی لازم است پس از خاتمه یافتن یک ارتباط، با خود خلوت کرده، استراحت کنید و با دلایل درست ارتباط جدیدی را شروع کنید.

 

۷. بصیر بودن

بصیر بودن باعث می‌شود از ایده آلی دیدن یک شخص و آنگاه وابسته شدن به او دست بردارید. مانند رها کردن حس خویشتن، به خاطر تأیید دیگران است. لازم است کناره بگیرید تا نگاهی به روند عواطف و افکار خود از منظری با فاصله هستید. منظورم این نیست که غیر قابل انعطاف شوید، بلکه تا حدودی خود را بشناسید که بتوانید موانع بازدارنده پیش رو را بردارید. مثلاً من سالها پیش آسیب می‌دیدم چون هیچ سوالی برای انتخاب آدم‌های مناسب بالقوه نداشتم. مانند سگی بودم که دنبال گرفتن دم خود است و مدام دور می‌خورد. حال وقتی می‌خواهم با کسی رشد کنم، مطمئن می‌شوم که آیا او برای آشنایی با من مشتاق هست یا نه. حواسم هست ببینم هدفش از این آشنایی چیست. وقتی روشن شد چه می‌خواهیم و دنبال چیستیم، آنوقت پیش می‌روم. این موارد از آسیب‌های آتی پیشگیری می‌کند. به این ترتیب سوار اتومبیل‌هایی که سوختی ندارند، یا احتمال تصادفشان زیاد است، نمی‌شوم. Hsp ها آسیب پذیرتر از دیگر مردمان هستند. پس می‌توانیم به این ترتیب مراقبت بیشتری از خود داشته باشیم.

دوست hsp من شاید شما هم مواردی برای افزودن به این فهرست داشته باشید.

 

نویسنده: آلن استفانیدز

مترجم: مینو پرنیانی