چرا افراد منفی و خودشیفته برای آدم های بسیار حساس جذاب میشوند؟
اگر از کسی که بسیار حساس است بپرسید، حتماً میگوید که در مرحلهای از زندگی خود، با آدمی خودشیفته ارتباط داشته است. اکثراً آن موقع نمیدانستند، اما بهمرور، احساس کردند که از ایشان سوءاستفاده میشود، و آنقدر منافع این سوءاستفاده برای فرد خودشیفته زیاد است که اصلاً آدم بسیار حساس نمیدانسته که چگونه ارتباط را ترک کند، غیرازآنکه آدم خودشیفته نیز اجازه ترک کردن رابطه را به فرد بسیار حساس نمیدهد. نمیدانستند چه نامی میتوان بر چنین ارتباطی نهاد یا حتی توضیح درستی از ماجرا به دست دهند. هرچقدر هم تلاش میکردند، اوضاع وخیمتر میشد.
روزی باکسی برخورد میکنید که به نظرتان کاملاً بیعیب و نقص، شوخ، جذاب است که از حساس بودنتان هم تعریف زیادی میکند، همینطور از اینکه آدم بسیار مراقبی هستید و حواستان معطوف به اوست. چیزی نمیگذرد که متوجه میشوید مشغول زندگی باکسی هستید که فقط انتظار دارد تمامی خواهشهایش را برآورده سازید. HSP ها آگاهانه چنین ارتباطی را انتخاب نمیکنند، اما بهاحتمالزیاد قربانی اینگونه روابط میشوند. خوشبختانه، راههایی هست که آدمهای بسیار حساس بتوانند متوجه چنین ارتباطات مسمومی بشوند و عشقی را که مستحق آناند، دریافت کنند.
کسی که از بیرون به ارتباط میان یک آدم بسیار حساس با شخص خودشیفته نگاه میکند، میتواند بهسادگی فرد بسیار حساس را سرزنش کند. اصلاً چطور ممکنه که آدم بتواند در چنین رابطهای باقی بماند؟ اصلاً چرا از اول چنین کرد؟ رفتار آدم خودشیفته از ابتدا چنین نیست، این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که آدم خودشیفته رفتهرفته در کسب آنچه به نفع شخصی اوست کارکشتهتر میشود. با پرخاشگری انفعالی، راهکارهای کنترل گری ، اغواگری و دستکاری یا همان Manipulation خواسته خود را به دست میآورد.
خودشیفتهها خود را از دیگران بهتر میدانند، حتی اگر در امور پیشپاافتادهای از این قبیل باشد، مثلاً سرویس هتل خوب نیست، به نصایح نیز گوش نمیدهد. خودشیفتهها اساساً به دنبال موفقیت، قدرت، زیبایی، شهرت و ثروتاند. گرچه هرچقدر هم که به دست آورند، سیر نمیشوند. ابداً نسبت به دیگران حتی خانواده و دوستان خود حس همدلی ندارند. فقط درصدد سوءاستفاده از دیگراناند، تا نیازهای خود را برآورده کنند، حتی اگر دیگران از این امر صدمه ببینند.
متأسفانه، آدمهای بسیار حساس اغلب آماج اینگونه اشخاص قرار میگیرند. HSP ها عمیقاً همدلاند و به دیگران اهمیت میدهند. نسبت به احساسات دیگران حساساند و همیشه مشتاق کمک کردناند. خودشیفتهها با آدمهای بسیار حساس رابطه برقرار میکنند تا از مهربانی ایشان منتفع شوند، موردتوجه و تشویق قرار گیرند، از قدرت و هرچه در اختیارشان است، استفاده میکنند تا که دیگر هیچچیزی برای آدم بسیار حساس باقی نماند. همین احساس ناتوانی ست که باعث میشود آدم بسیار حساس ترک کردن را دشوار ببیند. همین احساس ناتوانی و بیپناهی ست که اجازه ترک کردن را به آدم بسیار حساس را نمیدهد.
آدمهای بسیار حساس اکثراً بسیار هوشیارند و سختکوش و اغلب بسیار احساس میکنند که اگر فقط کمی بیشتر تلاش کنند، اندکی مهربانتر باشند، فهمیدهتر باشند و عشق بیشتری بورزند، همهچیز درست میشود. متأسفانه خودشیفتهها از این احساس همدلی فقط در جهت منافع خود سوءاستفاده میکنند و از تقلای آدم بسیار حساس نیز بهره شخصی میبرند.
نمیتوان از همه آدمهای خودشیفته کاملاً اجتناب کرد، ولی آدمهای بسیار حساس میتوانند مراقبت بیشتری از خود به عملآورند. خودشیفتهها خوب میدانند که بسیار حساسها مشتاق شنیدن چه هستند، چه چیز باعث حال خوبشان میشود، و چه بگویند که خیلی درست باشد. مراقب کسانی که خیلی حواسمان به سروشکل ظاهریشان هست، باشید، همانهایی که نگران نظر دیگراناند. اما کلید ماجرا این است که شما بهعنوان فردی بسیار حساس از جنبههای خاصی آسیب میپذیرید. موجود شکنندهای هستید و لازم است که مراقب خود باشید. بهجای اینکه حساس بودن خود را یک ضعف ببینید، سعی کنید از کیفیات ویژه خود در راستای شناخت دیگران استفاده کنید و به شهود خارقالعاده خود اعتماد کنید.
احساس شهودتان باروزی چند دقیقه خلوتگزینی قویتر میشود. مخصوصاً وقتیکه درهمشکسته یا غمگین هستید. اگر نمیدانید چه حسی دارید یا چرا چنین احساسی دارید، درجایی خلوت، ساکت و آرام بنشینید، چشمانتان را ببندید، و از خودتان بپرسید، چه احساسی دارم؟ فکر نکنید، فقط گوش دهید. به سائقهای خود اعتماد کنید. جوابها را خواهید گرفت، شاید در قالب یک تصویر یا یک کلمه یا یک احساس. بعد بر اساس این اطلاعات قابلاعتماد، اقدام کنید، نه اینکه دیگران چه میگویند. آنان که جای شما نیستند.
آدمهای بسیار حساس، آماج خودشیفتهها قرار میگیرند، ولی این به معنای بیقدرتی شما نیست. دانستن اینکه کیستید، و به چه چیزی نیاز دارید باعث میشود تا فرق بین ارتباط سالم با ارتباطی که شمارا به جهنم میبرد را درک کنید. اگر در چنین رابطهای هستید، همان بهتر که رابطه را ترک کنید. وظیفه شما درست کردن دیگران نیست، وظیفهتان مراقبت از خودتان است.
نویسنده : Deborah Ward
مترجم : مینو پرنیانی