اعتیاد در بین آدم‌های بسیار حساس: چرا اینقدر گرفتارش می‌شویم؟

امروزه در دنیایی بسیار شلوغ و پر ازدحام زندگی می‌کنیم که آدم‌هایش توقعات و انتظارات فراوانی دارد. هنجارهای اجتماعی و باورهای دیگران، اغلب اوقات حتی قبل از اینکه به دنیا بیاییم، سایه سنگینی بر زندگی‌مان …

alk nark

امروزه در دنیایی بسیار شلوغ و پر ازدحام زندگی می‌کنیم که آدم‌هایش توقعات و انتظارات فراوانی دارد. هنجارهای اجتماعی و باورهای دیگران، اغلب اوقات حتی قبل از اینکه به دنیا بیاییم، سایه سنگینی بر زندگی‌مان می‌اندازد. سیستم‌های شغلی و آموزشی منابع بی پایانی از فشار بر ذهن و جسممان ایجاد می‌کند. حتی کوچکترین شکستی بر مجموعه وظایف و مسئولیت هایمان سایه سنگینی می‌اندازد. مشخص است که آدم‌های بسیار حساس به سادگی در هم شکسته، نمی‌توانند پشت سر هم با موقعیت‌های فشار زا و بیش برانگیخته ساز مواجه شوند. آگاه نبودن از کل ماجرا باعث می‌شود تا این روح و روان‌های شکننده، راه حلی برای خود بیابند. شاید هر از گاهی به انواع مواد اعتیاد پیدا کنند تا طوفان‌های قلبی‌شان را آرام سازند. وقتی ذهن تحت فشار، عرصه را چنان بر شما تنگ می‌کند، شاید تصمیم بگیرید مواد را با همه تخریبی که دارند، امتحان کنید، چون به نظر کم خطرتر می‌رسد، در حالی که این بی حس کننده‌ها آثاری بسیار آسیب رسان دارند.

 

شکل گیری عادت

من شخصاً آدمی درونگرا و آسیب پذیر هستم و شکل گیری اعتیاد به مرور در خود را شاهد بودم. چنین امری بسیار شایع است و بسیاری از مردم درستی آن را تصدیق کرده‌اند.

آیا زمانی را به خاطر می‌آورید که الکل مصرف کردید تا خشم و یا اندوه خود پس از دلشکستگی تان را تسکین دهید؟ اگر پاسختان بله است، پس احتمال زیادی وجود دارد که اگر باز هم شرایط ناخوشایندی پیش بیاید دوباره همان سناریو را تکرار کنید، بسیار زیاد است. جالب است که مغز ما نیز در شکل دهی عادت، مشارکت می‌کند، بی آنکه به عواقب آن فکر کند. عادت پیدا کردن به رفتن دنبال یک بطری مشروب به همان سادگی شکل می‌گیرد که مسواک زدن هرروز صبح.

آدم‌های بسیار حساس نه فقط تحت تأثیر خود قرار دارند، بلکه تحت تأثیر عواطف دیگران نیز قرار دارند. سیستم عصبی ایشان همیشه روی سیستم هشدار تنظیم شده است. پردازش محرکات در آدم‌های بسیار حساس هم تحت تأثیر دنیای درونی ست و هم بیرونی. حتی کوچکترین مسائل می‌تواند قلب آدم‌های بسیار حساس را بشکند و روزهای متمادی غمگین شوند. روزی دیدم در حال گریه کردنم، فقط به این دلیل که صندوقدار غرغر کرد که چرا من ترازو را لمس کرده‌ام. خشم او باعث شده بود تا از تعادل خارج شوم.

ما بدون سپر هستیم و هر چیزی می‌تواند وارد ما شود، در نتیجه ممکن است احساس کنیم نیاز به بی حس شدن داریم. ممکن است سریعاً عادتی را برای خود ایجاد کنیم و در آن گم شویم. وقتی اعتیاد پیدا کردم بر این باور بودم که دنیا باعث شده تا من مسموم شوم و حالا با خوردن الکل دارم این سم را بیرون می‌ریزم و طوفان را آرام می‌کنم. آنچه باعث می‌شود تا این چرخه به ما نزدیک شده و احساس بی ارزشی کنیم، احساس طرد شدگی از جانب دیگران و تأیید نشدن‌های بی رحمانه براساس آرا غلط است.

 

ماشه‌ها و چگونه بر آنها فائق آییم

وقتی اعتیاد پیدا کردید، تکانه‌ای در شما شکل گرفته که وادارتان می‌کند، دوباره اشتباهتان را تکرار کنید. ممکن است ذهن ناخودآگاهمان به این نوع از بی حس کردن خود نام “درمان” بگذارد. دیدن فضا، لذتی که داشتید، خوشی که تجربه کردید، و یا آدمی که حمایتتان کرد، نوار خاطرات قبلی‌تان را باز نوازی می‌کند. اینجا هم مساله این است که آدم‌های بسیار حساس سخت می‌توانند از این ماشه‌ها دوری کنند. چون hsp ها به دلیل توانایی به خاطر سپردن جزئیات و عواطف مرتبط با آن، راحت‌تر در این دام میافتند. شنیدن دوباره آهنگی که با آن اولین سیگار را کشیدید، باعث می‌شود حتی پس از گذشت یک سال، سوخت لازم برای خرید یک پاکت سیگار کمل را فراهم می‌سازد. باور کنید.

درمان اعتیاد تا حدود زیادی بر تشخیص این ماشه‌ها متمرکز است و اینکه یاد بگیرید چگونه از آنها دوری کنید و یا اگر راه دیگری ندارید، با آنها کنار بیایید. راه دوم در جایگزین سازی روشی جدید برای کاهش تنش است.

بیان عواطف از طریق هنر راه حل بسیار خوبی برای آدم‌های بسیار حساس است. چون آدم‌های بسیار حساس زمینه خوبی برای خلاقیت دارند. عمل خلاقانه آنچه در اعماق تاریک ذهن نهفته را بیرون می‌کشد هم چالش برانگیز است و هم تجربه‌ای عمیقاً پاکسازی کننده.

ساخت بخشیدن به زمان هم خوب است. در این صورت فرصتی برای فکر کردن زیاده از حد برایتان باقی نمی‌گذارد.

مهم‌ترین پندی که می‌توانم به آدم‌های بسیار حساس در دست و پنجه نرم کردن با اعتیاد بدهم، گوش کردن به خودتان است. قلبتان را بگشایید و به آن گوش فرا دهید، بدون اینکه توقع و انتظاری در کار باشد. شخصاً میدانید که واقعاً به چه چیزی نیازی دارید. به شهودتان اعتماد کنید تا بین عواطفتان پیوند برقرار شود. همان گونه که هست نگاهش کنید و پاهایتان را دوباره در دنیایی استوار کنید که مایه آزارتان است.

نویسنده: مارگو

مترجم: مینو پرنیانی