آیا هرروزتان پر از عواطف آزاردهنده و پرتنش است؟ احساس میکنید شبیه به یک اسفنج عاطفی هستید که مدام حال و هوا و شرایط دیگران را جذب میکنید. وقتی در حال تعامل با کسی هستید، همه چیز را جذب میکنید: کاملاً حواستان به تغییراتی هست که در بیان چهرهای فرد ایجاد میشود، همین طور به لحن کلامشان توجه دارید، و به ژستهای غیرکلامیشان دقت میکنید، انتقاد کردن و تعارض تأثیر ویرانگری بر رویتان داشته و میتواند کل روزتان را خراب کند. جمعهای بزرگ انرژیتان را تخلیه میکند، چراغهای پرنور ناآرامتان میکند، متنهای تند و صحنههای خشن شما را مضطرب میکند. همیشه احساس میکنید که در روابطتان افراد سمی حضور دارند و یا حتی توسط خودشیفتهها مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاید؟ احتمالش هست، چون بههرحال مشغول خواندن این کتاب هستید. واقعیت شما همین است و به احتمال زیاد آن گونه که پژوهشگران می گویند شما آدمی بسیار حساس (HSP) هستید.
احتمالاً همیشه فکر میکردهاید که با بقیه فرق دارید، عمیقتر حس کرده و دنیا را عمیقتر درک میکنید. همانطور که النا هردیکروف (۲۰۱۶) در برنامه TED درباره آدمهای بسیار حساس گفته، “تمامی حسهای شما روی زنگ هشدار تنظیم شده. تمامی عواطفتان پرشور است. کوچکترین ناراحتی برایتان رنجی بزرگ میشود و یک لذت کوچک به خوشبختی بزرگ. ضمناً بیدلیل اهمیت قائل شده و بدون محدودیت تأکید میکنید. از قدرت تخیلاتتان که دیگر چه میتوان گفت. ”
بهواسطه یک شخصیت دمدمی مزاج نیست که چنین هستید، اینها برکت و نشانه یک ویژگی ژنتیکی ست. بسیار حساس بودن خویی ژنتیکی و مادرزادی ست که امکان تجزیه و تحلیل تمام عیار محرکات را فراهم میسازد، به ظرافتهای محیط توجه کردن است، و کسب ادراکهای معتبر از تجارب مثبت و منفی ست.
اگر آدم بسیار حساسی هستید، تنها نیستید، حتی اگر چنین حسی داشته باشید. براساس پژوهشهای الین آرون پژوهشگر، HSP ها پانزده الی بیست درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. کسی که بسیار حساس است و پردازش حسی محرکات دارد، نسبت به محرکاتی که به او و محیط و کسانی که با ایشان ارتباط دارد، وارد میشود، پاسخدهی عاطفی و جسمانی قویتری دارد. به عنوان یک آدم بسیار حساس نسبت به هرآنچه گرداگردتان رخ میدهد، هشیارید. این ویژگی باعث میشود تا برای بیش برانگیختگی آمادهتر شوید، اما در عین حال در تعاملاتی که با دیگران دارید فواید بیشتری را برایتان فراهم میسازد، البته زمانی که بتوانید با ادراکهای خود هماهنگ شوید.
بسیار حساس بودن ما باعث میشود تا بیشتر قربانی آدمهای سمی شویم. به این دلیل که بسیار حساسها در گروه افراد “همدلی” میگنجند که به سرعت درگیر عواطف دیگران میشوند. چون ما حد و مرزهای متخلخلی داریم، رنج و استرسهای دیگران روی ما اثر میگذارد. در مقایسه با آدمهای عادی در زندگی روزانهمان منفیها را بیشتر به خود جذب میکنیم. ما HSP ها بهواسطه ویژگی بسیار هشیار بودن، همدل بودن و برطرف کردن نیازهای دیگران گرفتار آدمهای سمی میشویم. قبل از اینکه عمیقتر به این عملکرد بپردازیم، اجازه دهید با بسیار حساس بودن آشنایی بیشتری بیابیم. شناخت بهتر خودتان باعث میشود این روند را بهتر درک کنید و ضمناً به عنوان آدمی بسیار حساس زندگی سالمتری را شروع کنید.
پیشینه علمی بسیار حساس بودن
بسیار حساس بودن فقط یک عاطفه نیست، یک حقیقت علمی ست. در پژوهشی که بیانکا اکودو و همکاران در سال ۲۰۱۴ انجام دادند، اسکن fMRI انجام شده نشان داده است که مغز آدمهای بسیار حساس به عکسهایی برانگیزاننده عواطف، واکنش جدیتری نشان میدهند مناطقی از مغز که مرتبط با هشیاری، همدلی و پردازش حسی عواطف و حتی برنامه ریزی ست در آدمهای بسیار حساس نسبت به کسانی که حساسیت کمتری دارند، فعالتر است. همین امر ثابت میکند که چرا HSP ها در موقعیتهای اجتماعی و درباره عواطف دیگران واکنش بهتری نشان میدهند. جالب است. مگر نه.
چرا ما بیشتر حس میکنیم: همدلی و نرون های آیینهای.
آیا تاکنون با خود فکر کردهاید که چرا شما از نظر عاطفی واکنش شدیدتری نسبت به رنج دیگران نشان داده و همدلی میکنید طوری که انگار رنج دیگران رنج شماست؟ چرا دیدن آسیبها شما را بیش از دیگران تحت تأثیر قرار میدهد؟ چرا تمایل به “درست” کردن امور داشته، مایلید ناجی دیگران بوده و درمانشان کنید؟ برای این سؤالات دلیلی بیولوژیکی به نام نرون های آیینهای وجود دارد، نوعی از پردازش حسی مغز است که باعث میشود وقتی کسی را در حال خاصی میبینید، هم ذات پنداری کرده و فکر کنید که این اتفاق برای خودتان رخ داده است، حتی اگر یکی از ماهیچههایتان نیز تکان نخورده باشد. در نتیجه همدلی در ما بیش از دیگران است و ما “اسفنج” عواطف دیگرانیم. ضمناً، HSP ها وقتی که رنج دیگران را لمس میکنند، بیشتر اقدام کرده و همدلترند. (اکودو ۲۰۱۴) نرون های آینهای ما باعث میشوند تا آنچه دیگری حس میکند را “احساس” کنیم، و همان بخش از مغزمان که مسئول اقدام کردن است، فعال شود. این سیستم نرون آئینه ای میتواند در موقعیتهای اجتماعی هم تجارب مثبت ایجاد کند و هم تجارب منفی (آرون ۲۰۱۶). میتوانیم رنج شخص را شاهد بوده و آنچنان این رنج را حس کنیم که انگار برای خودمان رخ داده است. این موضوع هنگام شنیدن خبرهای خوشایند نیز مصداق دارد، ما هم همانقدر مشعوف میشویم.
مثلاً وقتی گریستن کسی را میبینیم، در جا گریه میکنیم. چون میتوانیم وزن ناراحتی و رنج ایشان را حس کنیم. اگر کسی را که دوستش داریم از ماجرای غم انگیزی بگوید که در حال از سر گذراندن است، ما هم انگار همان بلا را متحمل میشویم. ما خیلی راحت پایمان را در کفشهای دیگران گذارده و با آنها راه میرویم.
ممکن است وقتی آدمی جدید را میبینید، “لحظهای بهشدت عاطفی” را تجربه کنید. در عین حال که به تأثیر اولیهای که از ایشان گرفتهاید میاندیشید، حالات غیرکلامی ایشان، حرکات ظریف صورت، تن صدا، و وضعیت عاطفی خود در اثر این محرکات، حسهای بدنی و جزئیات محیطی را پردازش میکنید. مثلاً ممکن است ماری را ببینید که آدم جذابی به نظر میرسد، اما به دنبال نقطه ضعف در او میگردید، و در عین حال که به صدای شیرین غیرعادی که دارد گوش میکنید، متوجه احساس ناراحتی و اندکی از علائم اضطراب در خود میشوید.
مشکل اینجاست که حتی به عنوان یک HSP در چنین موقعیتی، میبایست برای مشاهدات خود از ماری که کاریزماتیک هم هست، استدلالی منطقی داشته باشید. موضوع این است که یاد بگیرید وقتی آدمهای جدید را میبینید، توانایی شما در درک ظرایف غنیمت است، نه ضعف. توانایی مغزتان در دریافت میزان متنابهی از اطلاعات و بعد پردازش آنها میتواند در فرآیند تصمیم گیری کمک حالتان باشد، مخصوصاً وقتی که میخواهید آدمهای سمی زندگیتان که حکم علفهای هرز را دارند، را از زندگیتان دور کنید.
عمق پردازش بسته به شرایط میتواند دو جنبه داشته باشد
از جهتی آدمهای بسیار حساس ممکن است قبل از تصمیم گیری هزینه فایده را در نظر بگیرند، و از جهتی موقعیت فعلی را با یکی از موقعیتهای پیشین مقایسه کرده و بلافاصله به خطرات احتمالی واکنش نشان دهند. همان طور که الین آرون نوشته، “به عبارت دیگر حساسیت و یا واکنشگر بودن، بیانگر توجه بیشتر به جزئیات، در مقایسه با دیگران است، و بعد استفاده از این دانش و دانستهها برای پیش بینی بهتر آینده.”
در نتیجه به عنوان آدمی بسیار حساس ابزارهای درونی زیادی برای شناخت آدمها در اختیار دارید. فقط کافی است به خودتان گوش فراداده و شهودتان را جدی بگیرید.
وقتی در زمین بازی مدرسه جمله توهین آمیزی شنیده و گریه میکردم، همکلاسیها میگفتد، ” تو خیلی حساس و زودرنجی”. در دوران راهنمایی در حقم بسیار قلدری میشد که تأثیری جدی روی من داشت همکلاسیهایم صرفاً مرا دچار وحشت نمیکردند بلکه اگر نسبت به رفتارشان عکسالعملی نشان میدادم، مورد تحقیر واقع میشدم. بهندرت عواطف و احساساتم معتبر شمرده میشد.
اگر HSP هستید، پس شما هم از وقتی کودک بودید، شنیدهاید که به شما بگویند “زیادی حساسی.” احتمالاً با سطوح بالایی از اضطراب، افسردگی و یا حتی عصبی بودن (نروز) دست و پنجه نرم کردهاید. ویژگی بسیار حساس بودن الزاماً همراه با این بیماریها نیست، اما به هر حال اگر بسیار حساس هستید و در عین حال دوران کودکی بدی داشتهاید، آنوقت (ACEs) هستید. واژهای که به حوادث آسیب رسان یا ویرانگر دوران کودکی اشاره دارد و مواردی چون آسیبهای جسمانی، جنسی و یا بدرفتاری عاطفی، رهاشدگی و نادیده گرفته شدن، تجربه کردن خشونتهای خانگی، بودن با یکی از اعضای خانواده مبتلا به بیماریهای ذهنی یا اعتیاد، جدایی و رها شدن از جانب والدین، مادری بدرفتار داشتن و یا زندانی بودن یکی از اعضای خانواده شامل میشود.
بزرگترین پژوهشی که در زمینه تجارب تلخ دوران کودکی صورت گرفته به نام قیصر CDG بیانگر این نکته است که کسانی که ACEs های متعددی را در دوران کودکی تجربه کردهاند، بیشتر در معرض مشکلات جسمانی، سوءمصرف مواد، خودکشی و آسیب رساندن به خود قرار دارند.
اگر دوران کودکیتان با اموری چون نادیده گرفته شدن عاطفی، سوءاستفاده خشونت, جدایی همراه بوده، با بسیار حساس بودنتان تعامل یافته و مشکلات را با خودتان به دوران بزرگسالی میآورید. “شرایط محیطی” با “ویژگی ذاتی” تداخل یافته و باعث میشوند تا آدم بسیار حساس بیشتر در معرض استرس قرار گیرند. همان طور که الین آرون میگوید، “HSP هایی که دوران کودکی سختی داشتهاند، در مقایسه با غیر حساسهایی که در همین شرایط کودکی دشوار بودهاند، با احتمال بالاتری به افسردگی، اضطراب و خجالتی بودن مبتلا میشوند. اما آن دسته از HSP هایی که دوران کودکی خوبی داشتهاند، بیش از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی، اضطراب و خجالتی بودن قرار ندارند” (۲۰۱۶). ضمناً HSP ها در طیفی قرار دارند که سروتونین کمتری در مغزشان ترشح میشود. مخصوصاً وقتی که کودکی دشواری داشتهاند.
به هر حال این تفاوت ژنتیکی فوایدی هم در بر دارد، مثلاً حافظه بهتر در یادگیری مطالب، قدرت تصمیم گیری بهتر، و از همه مهمتر، کارکرد ذهنی بهتر است. همان طور که آرون (۲۰۱۶) نوشته، میمونهای رزوس (اگر که توسط مادرانی خوب پرورش مییافتند) از خود رشد زودرس نشان میدادند، رهبر جامعه شده و سطوح بالایی از تاب آوری داشتند.)(سوومی).
به عنوان یک HSP حتی اگر تجارب بدی در دوران کودکی خود داشتید، باز توانمندیها و استعدادهای زیادی دارید که میتوانید به شیوهای مثبت به دنیا عرضه کنید. تاب آوری شما و توانتان در انتخاب جزئیات و تفاوتهای ظریفی که دیگران فاقد آنها هستند بینظیر است. اینها بیشتر از آنکه به ضررتان باشد، به نفع شماست و البته مادام که بیاموزید چگونه بامهارت از این توانمندیها استفاده کرده و در عرصه روابط و تعارضات از آنها استفاده کنید.
دفترچه یادداشت: تجارب ناخوشایند کودکی
به سؤالات ذیل در دفترچه یادداشت خود پاسخ دهید. آیا تجارب بدی در دوران کودکیتان داشتید؟ چه تأثیری بر دوران بزرگسالی تان گذاشته؟ آیا بسیار حساس بودنتان بر واکنشتان اثر گذاشته؟ به چه شیوههایی خود را نشان میدهد؟
یادداشتی درباره همدلها
گرچه بدبینهایی هستند که ادعا میکنند واژه “همدل” به حیطه شبه علم مربوط است، ولی احتمالاً HSP ها نزدیکترین گروهی هستند که توانستهایم مورد پژوهش قرار دهیم و با همدلها همپوشانی داشتهاند. بر اساس نظر دکتر جودیت اورلف “همدلها ابتدا حس میکنند، بعد فکر میکنند که کاملاً برعکس عملکرد اکثر مردم بیش از حد روشنفکر جامعه ماست. هیچ پردهای ما را از دنیا جدا نمیکند.” (۲۰۱۸).
ابن ایده که ما میتوانیم عواطف دیگران را به خود بگیریم امری غیر علمی نیست. یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که سرایت عواطف، گرایش به” گرفتن”عواطف دیگران است، و بسیار شایعتر از آن چیزی ست که بتوان فکرش را کرد. (هتفیلد ۲۰۰۳). شری بورگ کارتر (۲۰۱۲) نوشته، ” پژوهشها مشخص کردهاند که یک اخم کردن یا یک لبخند یا دیگر بیانات عاطفی دیگران در مغز ما باعث میشود تا آن نشانگان را با حسهای خود یکی فرض کنیم. به زبان ساده، ما درونا در برابر عواطف دیگران آسیب پذیریم.”
بسیار حساسها و همدلها افرادی بهشدت شهودی هستند که با عواطف و انرژی دیگران هم کوک میشوند. این سرایت عاطفی در سطحی وسیع است. در حالی که این دو واژه “همدل” و “HSP” متمایزند، اما مشابهتها و ویژگیهای مشترک زیادی دارند. برای بسیار حساسها آن بخشهایی از مغز که تنظیم کننده عواطف است، واکنشیتر از انواع کمتر حساس است. میان بسیار حساس بودن با آنچه جامعه “همدل” بودن میخواند، همپوشانی زیادی وجود دارد.
چه خود را همدل بخوانید و چه HSP، در نظر داشته باشید که این دو ویژگی همخوانی بسیار زیادی دارند و من در سراسر کتاب از واژه HSP استفاده میکنم.
برگرفته از کتاب راهنمای آدم بسیار حساس در برخورد با افراد سمی: چگونه قدرت خود را از خودشیفتگان و سایر اغواگران پس بگیرید نوشته شهیدا عربی
ترجمه مینو پرنیانی (در حال انتشار)