زمانی جمله قصار تفکر برانگیزی شنیدم . الماس تکه ذغالی ست که در مقابل فشار سر تسلیم فرود آورده است. تکه ذغال سنگی مدفون شده در اعماق زمین را متصور شوید . اگر هیچ شناختی از وجود خارق العاده طبیعت نداشته باشید ، پس از آزمودن ذغال سنگ مدفون شده آن را چیز بی خاصیتی ارزیابی کرده ، امکان «رشد» آن را منتفی می دانید . اما اگر هزاران سال بعد به سراغ همان ذغال بروید ، از دیدن اینکه ذغال به الماسی ارزشمند و درخشان تبدیل شده ، متحیر می شوید . ذغال به فشار تسلیم شده و به مقصود ، که همان رشد کردن و زیباترین جواهر شدن است ، می رسد .
همه ما تکه ذغال هایی هستیم که الماس می شویم . همچون زمین که با در بر گرفتن ذغال ها و وارد کردن فشار و دمای زیاد ، شرایط لازم برای مبدل شدن به الماسی گرانبها را فراهم می کند ، زندگی نیز با وارد کردن فشار و به چالش کشیدن مان ، ما را به سمت رشد کردن در جهت طالب ترین و خردمندترین انسانی که می توانیم باشیم ، سوق می دهد.