آیا می‌توان بدون حسِ هدفمندی واقعاً خوشحال بود؟

نکات کلیدی شادی و احساس هدفمندی، مفاهیمی مرتبط در روان‌شناسی مثبت‌گرا هستند. پژوهش تازه‌ای مسیر این دو را دنبال کرده و نشان می‌دهد شادی می‌تواند به رشد حس هدفمندی کمک کند. یادگیری روش‌های افزایش لذت، …

WhatsApp Image 2025 11 03 at 22.13.33 3a7638da

نکات کلیدی

شادی و احساس هدفمندی، مفاهیمی مرتبط در روان‌شناسی مثبت‌گرا هستند.

پژوهش تازه‌ای مسیر این دو را دنبال کرده و نشان می‌دهد شادی می‌تواند به رشد حس هدفمندی کمک کند.

یادگیری روش‌های افزایش لذت، می‌تواند در مسیر دستیابی به اهداف زندگی نیز به افزایش احساس رضایت کمک کند.

آغاز مقاله

آیا تو خوشحالی، اما احساس می‌کنی زندگی‌ات بی‌هدف است؟ یا برعکس، احساس می‌کنی مسیرت را در زندگی می‌دانی اما چندان شاد نیستی؟

این دو پرسش، خلاصه‌ی بحثی است که سال‌هاست در حوزه‌ی روان‌شناسی مثبت درباره‌ی ارتباط میان شادکامی و هدف زندگی جریان دارد.

اما این فقط یک بحث نظری دانشگاهی نیست. تصور کن دوستت، روبرتو، که زندگی روزمره‌اش سراسر استرس است؛ از کار و مسئولیت‌های خانه گرفته تا تلاش برای هم‌پای تورم ماندن. تو حاضر نیستی جای او باشی. ولی خودش می‌گوید: «همه‌اش می‌ارزد. حس می‌کنم دارم به دیگران سود می‌رسانم، و همین برایم کافی است.»

شادی در برابر هدفمندی

این تصویر کوتاه، مسئله‌ای را نشان می‌دهد که پاتریک مک‌نایت و همکارانش از دانشگاه جورج میسون (۲۰۲۵) در پژوهشی تازه بررسی کرده‌اند. آنان به‌جای اینکه فقط همبستگی میان شادی و هدف را در یک زمان بسنجند، از روشی طولی استفاده کردند تا ببینند تغییر یکی از این دو، چگونه بر دیگری در گذر زمان اثر می‌گذارد.

اما پیش از ورود به جزئیات، بد نیست کمی درباره‌ی تعریف‌ها بدانیم.

پژوهشگران، شادی را چنین تعریف می‌کنند: «ارزیابی کلی فرد از زندگی خود، بدون نیاز به تفکر زیاد یا تأمل عمیق.» به تعبیر آن‌ها، «زندگی شاد چیزی بیش از مجموع لحظه‌های خوش است.»

در مقابل، هدفمندی مفهومی ژرف‌تر و تأمل‌برانگیزتر است: یعنی اینکه احساس کنی آنچه انجام می‌دهی، در هویتت ریشه دارد؛ بدانی چه اهدافی برایت مهم‌اند و برای رسیدن به آن‌ها متعهد باشی.

به بیان ساده‌تر، وقتی شاد هستی، احساس خوبی داری؛ اما وقتی هدف داری، با معنا و درگیر زندگی می‌شوی. هر دو خوشایندند، اما از دو مسیر متفاوت.

بررسی رابطه‌ی شادی و هدف در گذر زمان

در این مطالعه، ۳۰۳ بزرگسال ۱۸ تا ۸۱ ساله (میانگین سنی ۳۱) شرکت کردند. پژوهش در سه مرحله انجام شد: ابتدا، شش ماه بعد، و سپس دو سال بعد.

نمونه‌هایی از پرسش‌های به‌کاررفته:

هدفمندی: «برنامه‌های من برای آینده با علایق و ارزش‌های واقعی‌ام هماهنگ است.» (امتیاز ۱ تا ۵)

شادکامی: «برخی از افراد به‌طور کلی بسیار شادند. آن‌ها از زندگی لذت می‌برند و بیشترین بهره را از هر موقعیت می‌گیرند. تا چه اندازه این توصیف درباره‌ی تو درست است؟» (امتیاز ۱ تا ۷)

پژوهشگران بررسی کردند که آیا شادی می‌تواند در گذر زمان، پیش‌بینی‌کننده‌ی هدف باشد یا برعکس.

نتیجه این بود که افرادی که در ابتدا شادتر بودند، ۱۸ ماه بعد نیز هدفمندتر شده بودند.

به گفته‌ی نویسندگان:

«احساس شادی فرصتی است برای جهت دادن دوباره‌ی توجه به‌سوی رشد و پذیرش ریسک‌های شخصی.»

داشتن هدف گاهی دردناک است — همان‌طور که روبرتو می‌گوید — زیرا می‌تواند از شادی لحظه‌ای بکاهد. اما وقتی پایه‌ای از شادی درونی داشته باشی، تکیه‌گاهی امن داری تا از آنجا به سوی اولویت‌های عمیق‌ترت حرکت کنی.

رسیدن به رضایت از مسیر شادی

ممکن است به نظر برسد تمرکز بر شادی، نگرشی سطحی یا لذت‌گرایانه به زندگی است. اما یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد احساسات مثبت ارزش روانی بالایی دارند.

هنگامی که در مسیر تحقق هدف‌هایت با شکست یا دشواری روبه‌رو می‌شوی، حفظ خلق مثبت به تو کمک می‌کند تاب‌آورتر باشی و انگیزه‌ات را حفظ کنی.

و خبر خوب این است که نیازی نیست میان شادی و هدف یکی را انتخاب کنی. اگر در مسیر رسیدن به هدفت دچار رکود یا خستگی شدی، کمی از آن فاصله بگیر و کارهایی بکن که حالِ دلت را بهتر کنند — گاهی همان تغییر کوچک، مسیرت را روشن‌تر می‌کند.

همچنین می‌توانی شادی را از پیروزی‌های کوچک در مسیر هدف‌هایت بیرون بکشی: لبخند کسی که برایش زحمت کشیده‌ای، یا حس رضایتی که از انجام کاری سخت در خانه به‌دست می‌آوری.

جمع‌بندی

شادی و هدف زندگی، دشمن هم نیستند. می‌توانی از یکی برای تغذیه‌ی دیگری استفاده کنی.

هرچه بیشتر در این چرخه‌ی دوطرفه پیش بروی، احساس رضایت و معنا در زندگی‌ات ژرف‌تر می‌شود.

نویسنده: سوزان کراوس ویتبورن (PhD, ABPP)

ترجمه: مینو پرنیانی. لطفاً اگر کپی می‌کنید، ذکر نام مترجم را فراموش نکنید.