وقتی صحبت از درونگرایی میشود، بعید است که بلافاصله یاد «شوخ طبعی» ایشان بیافتید. واقعیت اما این است که قدرت ویژه و شایعی در بین درونگرایان است.
یکی از کارهایی که دوست دارم به چالش کشیدن باورهای آدمها درباره درونگرایی است و این که ثابت کنم پیش داوری ذهنی ایشان دربارهٔ ما نادرست است. برای مثال من دوست دارم که نشان دهم این پیشداوری که همه درونگرایان خجالتی هستند، الزاماً درست نیست. و به شدت متعجب میشوند وقتی که میبینند درونگرایان معمولاً به شدت شوخ طبع هستند.
وقتی جوانتر بودم شروع کردم به بداهه بازی کردن، بعد به آن شرح و محتوای کمدی افزودم و حتی برنده جایزه شدم …. به هرحال سبک زندگی مناسب من نبود. باید تا نیمههای شب کار میکردم، سفر میکردم و درآمد چندانی هم نداشت. هنوز هم از گفتن ماجراهای خنده دار خوشم میآید، همین طور از نوشتن متنهای خنده دار. مانند هر درونگرایی، من هم جنبههای شخصیتی متفاوتی دارم. میتوانم مدتها کار جدی کنم، بعد یکباره داستانی فکاهی تعریف کنم .
درونگرایان ذاتاً از شوخی لذت میبرند
ما «آدمهای ساکت و آرام» متفاوتیم، در نتیجه از شوخیهای متفاوتی لذت میبریم. بسیاری از درونگرایان، مثل من شوخیهای خود را با هم در میان میگذاریم. برخی درونگرایان از شوخی کردن، اضطراب اجتماعی خود را پایین میآورند، اما در عین حال از اینکه باعث خندیدن دیگران میشوند نیز لذت میبرند. شوخی کردن راهی برای ابراز خلاقیت و تیزهوشی ایشان نیز هست. تعداد کمدین های درونگرا به قدری زیاد است که نام همه آنها را به خاطر ندارم. جری سینفیلد، امی شومر، استیو مارتین و خیلیهای دیگر.
و حالا هشت دلیل برای اینکه چرا نباید از شوخ طبع بودن درونگرایان متعجب شوید.
هشت دلیل در اینکه درونگرایان حس شوخ طبعانه دارند
- اهل مشاهده هستند و میتوانند از خارج گود ماجرا را تماشا کنند. اصلیترین مهارت کمدین ها چیست؟ توان متوجه شدن نکاتی را دارند که دیگران نادیده میگیرند. کمدی مشاهدهای گونهای از شوخی است که مبتنی بر زندگی روزمره است. همان شوخیهای «تا حالا دیدی …» کمدین ها با موضوعی آشنا شروع میکنند که شنونده میتواند آن را به ذهنیت خود پیوند دهد. جنبه دیگر این شوخی و اینکه چرا درونگراها در آن خبرهاند، خلاقیتی است که با آن همراه میکنند. به جای حرکت از نقطه A به B، درونگرایان به ذهن خود نقب زده و از A تا D میکنند و از همینجاست که شوخ طبعی رخ میدهد. شوخی سر از جایی در میآورد که منتظرش نیستیم. درونگرایان مثل دیگران از فکر کردن به موضوع احساس فشار نمیکنند و همین باعث میشود تا موضوعات جدیدی را امتحان کنند و قواعد خود را داشته باشند.
۲. علیرغم شخصیت «ساکت و آرام» ی که دارند، گفتگوکنندههایی نابغهاند که میدانند چگونه آدمها را سرگرم کنند.
درونگرایان حرفهای جالبی برای گفتن دارند، ولی نیازی ندارند به اینکه تمام مدت حرف بزنند. شنوندههایی عالی هستند و از آنجایی که بسیاری از آنان باهوش هستند، نه تنها قادرند که آنچه گفته میشود را بشنوند، بلکه میتوانند معنای آنچه گفته نمیشود را نیز متوجه شنوند. نام این توانایی «خواندن افکار دیگران» است.
ضمناً کمدین ها باید زبان بدن را بلد باشند تا بتوانند آنچه میخواند را به دیگران بفهمانند. درونگرایان این کار را به طور ضمنی بلدند. درونگرایان صرفاً به خاطر این که صدای خود را بشنوند، حرف نمیزنند. اساساً درونگرایان اهل حرف زدن نیستند، ولی وقتی حرف بزنند، حتماً به این دلیل است که حرفی برای گفتن دارند. وقتی دیگران با آدمهای درونگرا حرف میزنند، احساس میکنند که شنیده شدهاند.
۳. معمولاً خودآگاه هستند و آگاهی میتواند به موضوعات شادتر بیانجامد.
یکی از بهترین کیفیات آدمها این است که خود را خیلی جدی نگیرند. بسیاری از درونگرایان خود را خوب میشناسند، و درباره نقاط ضعف و قدرت خود صادق هستند. درک درستی از ماهیت انسان دارند و همین انسانیت ایشان است که آنان را آدمهای شوخ میسازد.
برخی ممکن است از اینکه با ایشان شوخی شود خوششان بیاید، اما درونگرایان برای مدتی طولانی از این کار خوششان نمیآید و آن را رقت انگیز می شمرند. خوب است که دیگران از شما خوششان بیاید، ولی اگر دربارهٔ سلامتیتان دلنگران هستند، پس آن وقت از این نوع شوخی که خودتان را ناراحت میکند هم خوشتان نخواهد آمد.
بسیاری از درونگرایان میدانند که باید میان شوخیهایی که نسبت به آن خودآگاهند و طنزی که درباره آدمیان است تعادل برقرار کنند. مثلاً مارک نورماندی کمدین این کار را خوب انجام میدهد و معمولاً درباره درونگرا بودن صحبت میکند.
همان طور که درونگرا بودن امری منحصر به فرد است، شوخیهایشان نیز منحصر به فرد است. برخی شوخیهایشان طعنه آمیز یا بدبینانه است.
در حالی که شوخیهای دیگران ممکن است حیله کرانه باشد یا داستانهای دربارهٔ خود را به صورتی منعطف و با ادا و اطوار تعریف کنند.
دوستی دارم که اصلاً سعی نمیکند مضحک باشد، اما بدون اینکه تلاش خاصی کند، مضحک است. وقتی موضوعی مضحک تعریف میکند، خودش هم به قدر دیگران شگفت زده میشود، همین باعث میشود که مضحکتر هم بشود .
صداقت یکی از نشانههای شوخی طبعی است، و بسیاری از درونگرایان آنقدر خودآگاه هستند که با خود و دیگران صداقت پیشه کنند. قانون شوخ طبعانه ای وجود دارد و آن اینکه «فقط حقیقت است که مضحک است» معنایش این نیست که هر داستان طنزی سرتاسر مضحک باید باشد، بلکه به این معناست که در هر بخشی از آن عنصری شوخ طبعانه وجود داشته باشد، طوری که خواننده (یا شنونده و دوست) چیزی دستگیرش بشود.
۴. به نویسندگی علاقمندند، که به معنای انجام کاری انفرادی است.
لازمه هر نوع نویسندگی این است که بنشینید و بنویسید. لازم است متمرکز بمانید. برای نویسندگی خوب است صبور بود. نوشتن طنز از دشوارترین انواع نویسندگی است. چون لازم است از همان آغاز توانایی ذاتی شوخ طبعانه داشته باشید، بعد بدانید که چه زمانی وقتش هست (یا نیست) که از قوانین شوخ طبعانه خود استفاده کنید.
گاهی نوشتن طنز به صورت گروهی است، ولی حتی در چنین شرایطی لازم است جدا جدا نشست و نوشت و فقط گاهی گرد هم آمد. معتقدم بهترین نویسندگان درونگرا هستند و هنگامی که استعداد طنز نویسیشان رشد کند، از اینکه با خود تنها بنشینند و بنویسند، نوشتههایشان جذابی خواهند نوشت.
۵. معمولاً تیزهوش هستند و میتوانند در هر موقعیتی جنبه طنز آن را ببینند .
هجو و طنز یعنی استفاده از شوخ طبعی، سخره، غلو کردن یا تمسخر، افشا و نقد کردن حماقتها یا بدیهای دیگران. مخصوصاً وقتی که سیاستمداران و آدمهای مهم را نشانه میگیرند. نمیتوانید از بابت چیزی بخندید، مگر اینکه از قبل با موضوعی آشنا باشید. برخی از آدمها در موقعیتهای پرتنش میخندند، حتی وقتی که موقعیت مناسبی به شمار نیاید. دلیلش این است که خندیدن، استرس را کاهش میدهد و به نوعی مکانیزم سازگاری محسوب میشود. با این حال درونگرایان میتوانند جلوتر بروند و جنبههای طنزآمیز ورای سطح را ببینند، و همین میتواند کمکشان کند تا با موقعیت یا آدم پراسترس برخورد کنند (به همین خاطر است که درونگرایان گفتمان عمیق را به گفتگوهای سطحی ترجیح میدهند.
۶. از یادگیری نکات جدید و در میان نهادن دانش خود با دیگران لذت میبرند.
معلم بداههگویی داشتم که تاکید داشت بداهه گویان نه فقط باید بداهه گویی را بیاموزند، بلکه باید از اتفاقات معاصر، فرهنگ معاصر و لوازم ارتباطی نیز مطلع باشند. اگر در صحنه بودید و کسی به اتفاقی اشارهای خاص کرد و شما ندانید از چه صحبت میکنند، دردسرساز میشود. ضمن اینکه تکرار مکرر یک داستان طنز و ارجاع دادن به مسائلی که تاریخ مصرف آنها گذشته باشد، جنبه طنزآمیز آنها را از بین میبرد.
چون آدمهای درونگرا معمولاً همه عمر در حال یادگیری هستند، بداهههای خود را تز و تازه نگه میدارند و از در میان گذاشتن دانستههای خود با دیگران لذت میبرند، گاهی بهترین شیوه شوخ طبعی است.
۷. خیلی خوب ارتباط برقرار میکنند و از ابراز وجود لذت میبرند (اگر احساس راحتی کنند). کمدین ها هم مثل هر آدم خلاق دیگری برای ابراز خود به مفری نیاز دارند و گاهی این نفر صحنه نمایش است.
۸. مادرزاد شوخ طبع هستند.
میتوانید شوخی کردن و جوک گفتن را به دیگران یاد دهید، اما داشتن حس شوخ طبعی چیزی نیست که بتوان به دیگران یاد داد. گرچه ظاهراً برونگرایان شوخ طبعتر به نظر میرسند، اما حقیقت این است که اگر نگویم درونگرایان شوخ طبعترند، حداقل تعداد کمدین های درونگرا با برونگراها یکسان است.
آدمها به اشتباه گمان میکنند که درونگرایان حس شوخ طبعی چندانی ندارند و بددماغ هستند، ولی بسیار اشتباه میکنند. درونگرایان چه روی صحنه نمایش بروند و چه دور میز غذا با دوست و فامیل باشند، یا به گوشی دوست و همکارشان پیام بفرستند، حس شوخ طبعی زیادی دارند.
من که شخصاً از ویژگی خود خوشحالم .
نویسنده: کریستین شونوالد
مترجم: مینو پرنیانی