امروز صبح کنار خیابان بودم و به گربههای محل غذا میدادم. نگاههای گرسنهشان قلبم را به شکل عجیبی فشرده کرد. هنوز اثر آن غذاها بر گرسنگیشان محسوس نبود، اما برای من تأثیرش در همان لحظه بود.
من گیاهخوارم و گوشت و مرغ نمیخورم، حتی مصرف بعضی میوهها و آجیلها را هم محدود کردهام. درآمدم افزایش نیافته و هزینهها بیشتر شدهاند، اما در آن لحظه اولویت من روشن شد: این موجودات گرسنهی خیابانی نباید یک وعده غذای خود را از دست بدهند. این انتخابی، میان منافع شخصی و نیاز دیگران بود.
اخیراً یک روباه مادر هم به جمع گربهها پیوسته. او با تولهاش با فاصله و احترام منتظر شد تا سهم غذای خود را ببرد. نگاه او سرشار از مراقبت بود، اما با مرزگذاری کامل.
در همان لحظه متوجه شدم:
۱. بسیار حساس بودن (hsp): من به شدت به رنج حیواناتب حساس هستم ؛ نور، صدا و نیاز آنها را عمیقتر از حالت عادی پردازش می کنم این بخشی از ویژگی ذاتی من است.
۲. همدلی (Empath): نه تنها رنج آنها را دیدم، بلکه آن را در قلبم تجربه کردم.
۳. منش اخلاقی سطح بالا (HMC): با وجود اینکه میدانستم این انتخاب بهای شخصی دارد، تصمیم گرفتم عمل کنم. این عمل فارغ از منفعت مادی یا ستایش دیگران، تنها بر اساس اصول درونی است .
درس سادهای که آموختم این بود: حس کردن عمیق هدیهای است، اما تبدیل آن حس به عمل خالصانه هنر است. HSP بودن و همدلی یک وضعیت وجودی است؛ اما HMC بودن ، یعنی در عین تحمل درد، انتخاب کنیم که بر اساس اصول عمل کنیم.
همدلی و عمل، همه در یک لحظه.