مراجعینم به من آموخته اند که فقط رخدادهای بیرونی زندگی شان نبوده که آنان را شکل داده ، بلکه آنچه درونشان رخ داده ، متفاوتشان کرده است .
آنچه که احساس می کنیم ، و عکس العمل درونی و بیرونی مان نسبت به رخدادهای بیرونی ، تعیین کننده شرایط ماست . مثلا با انسان هایی در اتاق مشاوره خود برخورد کرده ام که دوران کودکی سرشار از محرومیت ، ستم ، اذیت و آزار جسمی و جنسی داشته اند ، اما نه تنها ( آن طور که انتظار می رفت ) خودشان مانند بزرگسالانی که مایه آزارشان شده بودند ، نشدند ، بلکه علی رغم تمامی بدی هایی که دیدند ، وجود سرشار از مهر و محبتی نسبت به دیگران داشته و دارند .
تجارب دردناک دوران کودکی شان بی شک تاثیر آسیب رسان خود را گذاشته ، اما همچنان سرشار از اعتماد ، امید و توان عشق ورزیدن اند .
هضم این نکته در آغاز دشوار به نظر می رسد ، اما همینجاست که فرق مابین قهرمان و قربانی مشخص می گردد .