در فیلم جنگ ستارگان ، لوک اسکای واکر به آنچه قلبش گواهی می داد ، یا به آن امیدوار بود ، اطمینان داشت . او می دانست که نباید دچار نومیدی و ترس از دست دادن شود، وگرنه یکی از آنان می شد. او ایمان خود را حفظ کرد و …. با عمل بر اساس این باور ، پدرش همانی شد که او یقین داشت .
ای تی فیلم بسیار موفق استفان اسپیلبرگ ، اسطوره معاصر دیگری ست که به قلب خود اعتماد کرد . در اینجا هم ، مردان قدرتمند در قالب دانشمندان منطقی متصدیان امورند. ای تی ، غیر زمینی بی گناهی ست که …عشق پسر او را به زندگی باز می گرداند.
فرودو ، قهرمان پسر داستان ارباب حلقه ها …نیز یادآور همین ماجراست . فرودو هابیت است . از نظر قامت کوچک است ، اما صاحب خصوصیات ارزشمندی چون جوانمردی ، انتقادپذیری و قابل احترام بودن هستند .
در این کتاب ها و فیلم ها ، به لحظه ای بحرانی از آزمون اعتماد و ایمان درونی می رسیم که نتیجه داستان به آن وابسته است . مردان و زنان در جامعه پدر سالار ، انتخاب های مشابه بسیار دارند : آیا مانند دارث ویدر مهاجم هستیم ؟
آیا به دوستی یکدیگر اعتماد می کنیم ؟ یا به دست ارباب حلقه ها اغفال می شویم ؟ آیا به قلب و باورهایمان اعتماد می کنیم ؟ یا چون برخی از متخصصان گفته اند ، امور یا اشخاصی را تغییرناپذیر می شمریم ؟ آیا فقط خود را می بینیم ؟ یا ایمان به دوستی ها را حفظ می کنیم ؟