برای آدم های بسیار حساس کتاب خواندن موضوعی فراتر از خواندن یک داستان خوب است. کتاب پناهگاه است. از وقتی انسان شروع به نگارش حروف کرد، کتاب وجود داشته است. در گذشته های دور، “خواندن” از روی کاغذ پاپیروس، امری فراتر از کتابخواندن بلکه یک فعالیت اجتماعی بود.
خوشبختانه امروزه هرکسی اگر بخواهد می تواند کتاب هایی برای خود داشته باشد، حتی از نوع دیجیتال (خدای من چقدر رو به جلو رفته ایم!) ما آدم های بسیار حساس Hsp بخصوص از افکاری که در یک کتاب هست منتفع می شویم. به همین دلیل است که اکثر ما زمانی را به کتاب خواندن اختصاص می دهیم. برای من کتابخوانی حکم مراقبت از خود را دارد و اصلا احساس تنهايي نمی کنم. به نظرم دیگر آدم های بسیار حساس نیز اوقات کتابخوانی خود را دوست دارند. اجازه دهید برخی دلایل آن را بررسی کنیم.
۵ دلیل در اینکهHSPها عاشق کتابخوانی هستند.
١. کتابخوانی دری ست به سوی تفکر عمیق کهhspها استاد آنند.
شکی در فکور بودن hspها نیست. عاشق آنیم که در باب معنای زندگی تعمق کنیم، یا راهی برای رفع و رجوع پیچیدگی های ذهنی آدم ها پیدا کنیم. و کتابخوانی راهی عالی برای “عمیق تر” کاویدن است. هم کتاب های داستانی و هم غیر داستانی قادرند شیوه تفکر ما را به چالش بکشند. کتاب های داستانی باعث می شوند به درون ذهن دیگران راه بیابیم، و اغلب به این شیوه، افکار کسانی را که با ما متفاوتند را خواهیم شناخت. Hspها از خواندن آثار ادبی بزرگ، جزئیات و شخصیت هایش لذت می برند(مثلا شرلوک هولمز، امیلی دیکنسون، دیگر که؟) گاه می توانند ساعت ها و حتی روزها ما را به خود مشغول کنند.
٢. کتاب ها محرک هستند، اما به شیوه هایی درست. ماhspها بیشتر اوقات دنبال راههایی می گردیم تا محرکات زندگیمان را کاهش دهیم. حتی قبل از اینکه بدانمhspبودن چیست (و اینکه اصلا خودم همhspهستم)، کسی بودم که خودم را در اتاق خودم که پناهگاهم بود، پنهان می کردم تا کتاب بخوانم یا کارهایی را انجام دهم که مرا از شر محرکات زیاد نجات می دادند، و فقط خودم را دوباره شارژ می کردم. کتاب خواندن تا حدودی محرک است، اما راهی مناسب برای کاهش محرکات نامناسب، بخصوص برایhspها ست. ما با شخصیت های داستانی سفر می کنیم، از شیوه حل چالش هایشان استفاده کرده و عواطف ایشان را که ممکن است در زندگی واقعی نبینیم را دوست داریم. ضمنا برخی کتاب ها قادرند برخی افکار را در ما تشدید کنند مثلا کتاب ” ساکت” نوشته سوزان کین.
کتاب خواندن می تواند به hspها کمک کند تا با چالشهای زندگی واقعی بهتر کنار بیایند. در پژوهشی که بر روی ١٠٠ نفر انجام شد نشان می دهد که خواندن کتاب می تواند به hspها کمک کند تا ذهن بازتری بیابند و شیوه تفکر بسته خود را رها کنند. یکی از این تفکرات بسته که در هم می شکند از این قرار است ¬¬>hspها باید ارتباط اجتماعی بیشتری بیابند، نه اینکه از تنها بودن با خود احساس رضایت کنند!
٣. آدم های بسیار حساس می توانند در عین کتاب خواندن شتاب را کنترل کنند
برخی کتاب ها می توانند تنش زا باشند. و یک hsp ممکن است نیاز به این داشته باشند که مستمر نخواند . داستان های پرتنش، اندوهبار یا عاطفی می تواند برای hspها بسیار بیش برانگیخته ساز باشند. اگر خواندن کتابی برایتان بیش برانگیخته ساز است، کتاب را ببندید و کتابی سبک تر بخوانید. هنگامی که شخصا تحت تنش قرار می گیریم، داستان های روان می خوانم. مثل خاطرات یا زندگینامه بزرگان، کتاب های کمیک یا امثالهم. ضمنا کتاب ها انگاره شفافی درباره شخصیت ها ارائه نمی کنند. این قدرت ذهن خلال ماست که می تواند تصویر ذهنی بسازد و بسیار حساس ها در این امر بسیار توانمند هستند.
۴. کتاب خواندن، همچون مسافرتی اجتماعی ولی به تنهایی ست. آن هم بدون ترک منزل.
هنگام خواندن کتاب با دنیاهایی جدید آشنا می شوید که یا نیمه واقعی و یا کاملا تخیلی ست. شخصیت های داستان را شناخته و دنیا را از زاویه دید این شخصیت ها ملاحظه خواهید کرد. در نتیجه در حالیکه روی کاناپه خود نشسته و مشغول خواندن هستید، در تجارب انسانی اکتشاف می کنید، بی آنکه در ارتباط مستقیم با دیگر آدم ها قرار داشته باشید. رویای یکhspغیر از این است؟ ضمنا می توانیم نیاز نوستالژیک و یا سفر در تونل زمان خود به نقاط دیگر را برآورده کنیم. Hspها زمان زیادی را برای فکر کردن (یا زیاده فکر کردن) درباره گذشته صرف می کنند. بسیاری از ما دوست داریم به آنچه یادآور روزگار خوش کودکی یا نوجوانی ما بوده است، بازگردیم و کتاب این امر را ممکن می سازد. مجموعه هری پاتر برای من چنین است. هرسال می خوانمشان، چون وقتی خردسال بودم خاطرات خوب زیادی از آن داشتم و به من انگیزه می دهند و باعث کاهش استرس و اضطراب من به عتوانhspمی شود.
کتاب ها می توانند ما را به گذشته ببرند، ورای سالیانی که حتی به دنیا نیامده بودیم. سفر در زمان، امری واقعی است و کتاب این امر را ممکن می سازد.
۵. کتاب خوب می تواند پناهگاه مورد نیاز را فراهم سازد.
گرچه بسیار حساس ها سی درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، اما بسیاری از مواقع ممکن است باعث شود احساس بیگانگی کنیم. جامعه ما از بسیاری جهات از سروصدا و ازدحام خوشش می آید، و همین می تواند باعث آزارhspها شود. اما کتاب ها می توانند به ما کمک کنند تا از این ازدحام فرار کنیم. به عنوان آدمی بسیار حساس، خود را عادت داده ام که هر روز بنشینیم و کتاب بخوانیم. کتاب خواندن مایه شادی من است. پناهگاهی ست تا از بیرون فاصله بگیرم. در دنیایی دیگر شیرجه بزنم. ضمنا فکر می کنم که کتاب ها روشی قدرتمند در مراقبت از خود هستند. وقتی که می دانم امروز فرصت و کتابی برای خواندن دارم، هرآنچه آن روز پیش بیاید، کار را ساده تر می کند. می دانم که می توانم با خواندن یک داستان تمدد اعصاب خواهم داشت (معمولا همراه با یک فنجان چای، قهوه، شکلات و یک پتو). پس دوستانhsp من رابطه تان با کتاب خواندن چگونه است؟ چه کتاب هایی را ترجیح می دهید؟
نویسنده: لورن والکو
مترجم: مینو پرنیانی