فهرست
حس هشداری که ما hsp ها داریم، باعث شد تا نیاکانمان بقا بیابند. اما آیا همین حس بوده که باعث شده تا فرصتهای خوب را از دست بدهیم؟
به عنوان روانشناسی که با آدمهای بسیار حساس کار میکند، هر از گاهی از مراجعین خود میشنوم که چقدر از ریسک کردن متنفرند. از احساس ناآسودگی به وقت عدم قطعیت شکایت دارند. میخواهند از افکار گرداب گونه، تپش قلب، و سوالاتی مثل این که اگر کس دیگری بود چه میکرد، و چه احساسی داشت، اجتناب کنند. ممکن است احساس کنند که از قدرت ریسک خوبی برخوردار نیستند، چون فرآیندی دشوار است. بسیاری از hsp ها چنین نتیجه گیری میکنند که کاری بهتر است که امنتر باشد و در نتیجه از هر موقعیت پر خطری اجتناب کنند و البته بیشتر اوقات حق با ماست. اما آن زمانهایی که عقب میرفتیم چطور ؟
چگونه ریسک بد را از ریسک خوب تشخیص دهیم؟
حس هشداری که ما hsp ها داریم، فوایدی انقلابی دارد. آدمهای بسیار حساس خوب بلدند که بفهمند اگر موضوعی همراه با ریسک است، شروع به ارزیابی آن کنند. چون ما به شدت هم با نیازهای جامعه و هم با جزییات عاطفی خود هم کوک هستیم. به نظرم نیاکان hsp ما هم برای خوردن گیاهی جدید، یا قدم نهادن در رودخانهای خروشان یا شرکت در گروه آدمهای جدید با هشدارهای درونی خود مشورت میکردند.
با این حال زیاده از حد متمرکز ماندن بر ایمنی باعث میشود از زندگی معناداری که نیاز داریم، عقب بمانیم. همیشه هر تغییر و هر تازگی همراه با ریسک است، مثلاً انجام فعالیتهای جدید، سفر کردن، ارتقاء مهارتهای شخصی و حرفهای، و ابراز عشق از هر نوع آن (به آدمها، به حیوانات، اقسام فعالیتها و طبیعت) توام با ریسک کردن است.
فرق است میان ریسک کردنهای بی توجهانه ای که امنیت را به خطر میاندازند، و آن ریسک کردنهای که ما را از موضع امنمان به مرحله رشدی بالاتری میرساند. سیستم عصبی ما فرق میان این دو را نمیبیند و هردو را یکی فرض میکند: ریسک، ریسک است. در نتیجه وقتی قرار باشد از روی صخرهای برای بهبود شرایط کاری خود بپریم، از مکانیزم های دفاعی آشنای خود _جنگ، گریز، میخکوب شدن، تملق گویی استفاده میکنیم .
چالش ما یادگیری و تشخیص این نکته است که چه هنگامی ذهن و جسممان متوجه ریسک میشود، و بعد یکی دو مورد از موارد ذیل را طی کنید:
- خود را آرام کنید تا واکنشهای در پایتان کمتر شود.
- خود را آماده ناآسودگی ملتزم با ریسک کردن کنید.
- بر فواید بالقوه یا منافع ریسک کردن متمرکز شوید.
وقتی با این روشها توانستید ریسک کردن را شروع کنید، متوجه خواهید شد که ما توان ریسک کردن را داریم، بی آنکه هشیاری خود را از دست بدهیم. برای آدمهای بسیار حساس حتی در هوشمندترین ریسکها هفت چالش وجود دارد.
۷ دلیل دشوار بودن ریسک برای HSP ها و چگونه بر آنها غلبه کنیم
۱. اطلاعات حسی زیاده از حد
سیستم پردازش حسی حساس ما باعث میشود اطلاعات محیطی زیادی را همراه با تجارب درونی خود داشته باشیم، و همینها باعث میشود همه جا را پر ریسک ببینیم.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
علایمی که باعث بیش برانگیختگیتان میشود را بشناسید و راههای آرام بخشی خود را بیاموزید. به این عوامل، گرسنگی، خشم، تنهایی یا خستگی توجه داشته باشید. و این که آیا این عوامل شما را بیشتر در معرض بیش برانگیختگی قرار میدهد یا نه و وقتی با شرایطی مواجه شدید که ریسک دارد، بیشتر از فنون آرام بخشی استفاده کنید .
۲. زیاده فکر کردن
پژوهشها حاکی از آن است که سیم کشی مغز hsp ها برای تجزیه و تحلیل دادههاست، حتی وقتی که سعی میکنیم تا استراحت کنیم. اگر به عادت فکر کردن خود توجه نکنیم، آنوقت میبینم که آنقدر مشغول فکر کردن بودهایم که ریسک بالقوه آن را بزرگنمایی کردهایم و نتوانستهایم تجزیه و تحلیل درستی داشته باشیم.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
متوجه افکار خود بودن، کمک میکند بفهمیم چه هنگامی دیگر افکارمان مولد نیست و مدام به اطلاعات کهنه باز میگردیم. زمانی که متوجه زیاده فکر کردن خود بشویم، میتوان توجه خود را به سمت کارهایی برگرداند که حالمان را بهبود ببخشد. میتوانیم مهارتهایی را در خود افزایش دهیم که کمکمان میکند تا دریابیم هر انتخابی بهایی دارد میتوانیم روی توانایی خود بر سازگار شدن تاکید کرد، نه اینکه در مقابل تغییر مقاومت به خرج دهیم.
۳. کمال طلبی در معیارهای غیرواقع بینانه
وقتی توقع داریم آدم کاملی باشیم، حتی کوچکترین انتخاب هم همراه با ریسک به نظر میرسد. معیارهای غیرواقع بینانه، امکان ارتکاب اشتباه را بیشتر میکند. جای تعجب ندارد که به همین دلایل اجتناب کنیم. همین به چرخه کمال طلبی که به نظر میرسد ما را در موضع امن نه دارد، کمک میکند، در نتیجه از خود توقع زیادی داریم و عواقب منفی آن گریبانگیرمان میشود.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
متعهد شدید که انتظارات غیر معقول و زیاده از حد خود را از ریشه بکنید. به خودتان فرصت کنار گذاشتن کمال طلبی را بدهید. ببینید آیا با اینکار احتمال ریسک کردنتان بیشتر میشود یا نه. آهسته آهسته کمال طلبی را که حس امنیت غلطی میدهد را ، کنار بگذارید.
۴. همدلی و حدومرزهای آشفته
همدلی کردن برای ما hsp ها امری قلبی ست و هدیهای گرانبها برای دنیاست. با این حال اگر قرار باشد همدلیتان به بهای قربانی کردن نیازهای خودتان تمام شود، ریسک کردن آسیب رسان میشود. زیاده از حد مراقب بودن hsp ها ممکن است باعث شود نتوانند «نه» بگویند، چون میترسیم که مبادا به دیگران آسیب برسانیم.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
ببینید چقدر مراقب خودتان هستید. به نظرم وقتی پاهایمان روی زمین باشد، کمتر در معرض ناجی دیگران شدن قرار میگیریم. در نظرگیری حدومرز و تفاوت قائل شدن بین دیگران نیز امری حیاتی است. حدومرزها میان ما و دنیا فاصله گذاری خوبی است. حتی اگر همدل بودنمان درنظرگیری حدومرز را دشوار کند، باز میتوانیم حدومرزهایی مستحکم اما همدلانه در نظر بگیریم.
۵. بسیار جویای حس بودن
من آدم بسیار حساس (hsp) هستم، و در عین حال بسیار جویای حس (hss) نیز هستم. یعنی اینکه کنجکاوم و جویای تازگی هستم و این مزید بر ویژگیهای بسیار حساس بودنم است. این امر میتواند گاهی تناقض ایجاد کند، چون به واسطه hss بودنم میتوانم تحمل ریسک داشته باشم. اما بخش بسیار حساسم خواهان پیش بینی پذیری و آشنا بودن است نه تازه و جدید بودن. اگر این تنش منجر به آن شود که بخشی از نیازها و ترجیحات را نادیده بگیرم، ممکن است ریسکهای بی موردی انجام دهم یا برعکس هیچگونه تغییر نکنم، حتی اگر انجام این تغییرات مستدل باشد.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
خوب است با دیگر افرادی که آنان نیز hsp_hss هستند آشنا شوید و ببینید که فقط شما نیستید که چنین تناقضاتی دارید. یاد بگیرید قدردان همزمان hsp و hss بودن خود باشید، چون یکدیگر را تکمیل میکنند. یاد بگیرید بین این دو حالت ثبات و خطر کردن (دنبال نو بودن) تعادل ایجاد کنید .
۶. اضطراب ارائه و سندرم ایمپوستر (فرد موفقیتهای خود را نمیپذیرد و گمان میکند مستحق آنها نبوده و با فریبکاری به دستشان آورده)
آدمهای بسیار حساس هشیارترین کسانی هستند که در حرفه خود دیدهام. ترکیبی از همدلی، توجه به جزییات و عادت به خودکاوی باعث میشود تا hsp ها درباره اینکه چگونه بهترین باشند، زیاد فکر کنند و متاسفانه اضطراب ارائه هم دارند. در مقایسه با غیر حساسها موقعیتها را خطرناکتر از آنچه واقعاً هست فرض میکنند.
چگونه بر آن غلبه کنیم؟
اضطراب ارائه و سندرم ایمپوستر باعث منزوی شدن میشود. فرضیات خود را با آدمی قابل اعتماد در میان بگذارید. در ارتباط بودن با دیگر hsp هایی که آنان نیز چنین کشمکشهایی دارند، کمکتان میکند تا این مشکلات را کاهش دهید. همانطور که خطر ریسک کردن را بررسی میکنید، اینکه آیا قادرید از پس آن بربیایید یا نه را نیز بررسی کنید و در عین حال مراقب کمال طلبیها و معیارهای غیرواقع بینانه خود نیز باشید. این جمله کمک حالتان است، با خود تکرارش کنید، «میترسم، ولی به هر حال انجامش میدهم.»
۷. زخمهای درمان نشده
پژوهشها بارها مفهوم متفاوت بودن حساسیت را تأیید کردهاند. و اینکه hsp ها عمیقتر تحت تأثیر تجارب مثبت و منفی قرار میگیرند. وقتی در کودکی به قدر کافی مورد حمایت قرار نگرفته باشید ویا آسیبی ترومایی دیده باشید و در عین حال hsp هم باشید، بیشتر احتمال دارد که از ریسک کردن بترسید.
چگونه برآن غلبه کنیم؟
به خودتان اجازه دهید جنبه مثبت ریسک را نیز به گونهای تجربه کنید. گرداگرد خود را از آدمهایی پر کنید که بسیار حساس هستند یا دوستدار hsp ها هستند. متعهد شوید که انتخابگر باشید، ریسک را نیز انتخاب کنید. حمایتی را که به عنوان hsp نیاز دارید را درخواست کنید. به درمانگری که با مفهوم بسیار حساس بودن آشناست و در عین حال قدرتهای شما را خوب میشناسند و میتواند در کنار آمدن با ریسک کمکتان کند مراجعه کنید.
چرا ریسک کردن ارزشمند است؟
حتی اگر تمامی پیشنهادات ارائه شده را اجرا کنید، هرگز دوستدار ریسک کردن نمیشوید و این اشکالی ندارد. اکثر مراجعین بسیار حساس من توان ریسک کردن را دارند ولی الزاماً این معنا را ندارد که مشتاق آن باشند.
چرا شما را به ریسک کردن تشویق میکنم؟
چون بخشی تفکیک ناپذیر از زندگی است. ریسک کردن دردناک است، اما روی دیگر سکه آن پویا بودن است. امیدوارم به خودتان فرصت ریسک کردن را بدهید .
نویسنده: لاری آل. کانگیلا
مترجم: مینو پرنیانی