هم درونگرایان و هم گربهها برای پیوند با دیگران به زمان نیاز دارند، که البته از دید دیگران ممکن است به معنی گوشهگیر و منزوی بودن ما باشد.
اخیرا میخواستم به یک میهمانی بروم و موجودی لطیف، با محبت و آماده نوازش شدن را دیدم. گربهای خیابانی بود که چشمان سبز زیبایی داشت. تقریباً بلافاصله جذب یکدیگر شدیم. تا میخواستم بروم، خودش را به من میمالید. آنچنان با چشمان زیبای خود به من نگاه میکرد که انگار بگوید: «مرا به سرپرستی بگیر. دوستت دارم.»
من عاشق گربهها هستم، ولی به دلیل سبک زندگی بیسروسامان و کوچنشینانهای که فعلا دارم، در سالیان اخیر نتوانستهام که گربهای برای خود داشته باشم. به هر حال، آن روز روی پله دم خانه نشستم و مدتی نوازشش کردم و مقایسهای کردم میان خودم به عنوان درونگرا و گربههایی که بین ما زندگی میکنند. البته نه همه درونگرایان ـ یا همه گربهها ـ کاملاً شبیه هم نیستند، اما وجوه تشابه قابل توجهی دارند.
گربهها و درونگرایان از چه جهاتی درست مثل هماند؟
۱. ما انتخابگر هستیم و در عین حال مخلوقاتی بسیار صادق و وفاداریم
هم درونگرایان و هم گربهها طول میکشد تا با دیگران پیوندی برقرار کنند، در حالی که دیگران فکر میکنند که ما گوشهگیر هستیم. اما به محض اینکه کسی باعث شود دیده شویم – کسی که به ما احساس خوب (OK) بودن بدهد – بلافاصله در عالم ما شخصی مهم میشود. به این ترتیب میتوانیم ساعتها بنشینیم و درباره همه چیز با هم گفتگویی معنادار داشته باشیم، از شخصیترین افکارمان گرفته تا بزرگترین اسرار. آشناییهای گذرا و گفتگوهای کوتاه برایمان رنجآورند.
وقتی ما درونگرایان در ارتباطی، چه از نوع افلاطونی و چه عاشقانه، قرار میگیریم، احساس گرمی و راحتی کرده، حس میکنیم که درک شدهایم. میخواهیم بخشهایی از خود را به اشتراک بگذاریم که به ندرت آشکارشان کردهایم و در عوض تا بتوانیم سعی میکنیم که ما هم دنیای درونی طرف مقابل را درک کنیم. این ارتباط خاص معمولاً رخ نمیدهد، اما وقتی رخ دهد، اتفاقی مهم رخ داده است. با تمام قوا سعی در حفظ این ارتباط داریم. هم درونگرایان و هم گربهها دوستان زیادی ندارند، اما وقتی انتخاب میکنیم، تا پای جان وفاداریم.
۲. ما ارتباط غیرکلامی برقرار میکنیم
اینکه بسیاری از ما درونگرایان نوشتن را به مکالمه ترجیح میدهیم، راز نیست. اگر شما هم مثل من هستید، شما هم برای اینکه سر از محتوای آنچه در ذهنتان میگذرد درآورید، با نوشتن میانه خوبی دارید. فقط با نوشتن است که میتوانید آن آشوب ذهنی را روشن و واضح سازید. اگر بخواهید فقط به کلام درآورید، مایه خجالت میشود و کشمکش در آن موج میزند.
موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که ما کسی را دوست داشته و بخواهیم او را در زندگی خود داشته باشیم. شاید اگر آنچه در قلب و ذهنمان میگذرد را بر زبان آوریم، از هم گسیخته به نظر برسد. منظورم این است که همه نمیتوانند به راحتی «دوستت دارم» یا «مدام به تو فکر میکنم» یا حتی «میشه همدیگر را ببینیم؟» را بر زبان آورند. برای درونگرایان تودار، میتواند اضطرابآور و حتی مایه لکنت شود.
به همین دلایل است که وقتی دوستتان داریم، نمیتوانیم آن را مستقیماً بر زبان آوریم، پس حواستان به رفتارهای غیرکلامی ما باشد. اگر از جانب ما تلاشی آگاهانه برای صرف وقت با خود دیدید، بدانید که از نظر ما ارزشمند هستید.
صادقانه بگویم، ما درونگرایان در سهم پنجاه درصدی خود بیشتر اوقات بسیار ظریف و خوشایند هستیم. در نتیجه وقتی از حباب درونگرایی خود خارج شده و خود را بر شما افشا میکنیم، معنایش این است که به شما اعتماد کردهایم و از دوستی با شما لذت میبریم. درست مانند گربهای که در آغوشتان میآید یا سرش را به پایتان میمالد و یا دور پایتان میچرخد. سعی میکنیم به شما بگوییم که چه آدم خوبی هستید و درست مانند یک گربه، اگر درون حلقه ما شدید، تمام توجه و محبت ما را دریافت خواهید کرد.
شاید این کار را به سرعت انجام ندهیم، هرچه باشد درونگرا هستیم و با این که دوستتان داریم، همچنان به اوقاتی برای تنهایی با خود نیاز داریم.
۳. احساس تعلق داریم ولی به فضای خصوصی خود نیز نیاز داریم
گربهها مسحور کنندهاند و خواهان محبت ما هستند. وقتی مشغول کار هستیم، میآیند و روی صفحه کلید کامپیوتر ما میخوابند. دور پایمان میچرخند. با این حال، بدون رودربایستی هر کاری که دلشان بخواهد میکنند. اگر گربهای در حال و هوای همکاری نباشد، جایی ساکت و آرام را انتخاب میکند و میرود و هیچ وقت هم از این بابت عذرخواهی نمیکند.
به همین شکل، درونگرایان هم سرد و گرم میشوند. در ارتباطات خود کلید خاموش-روشن دارند و بله، این جنبه از رفتار ما ممکن است دیگران را گیج کند. همیشه این جنبه رفتاری ناموفق را در خود دیدهام. از طرفی مشتاق داشتن روابط معنادار هستیم و از سمت دیگر گریزپا. به مدت زمانی برای تنها بودن نیاز داریم تا تجدید قوا کنیم. فقط در سکوت است که میتوانیم آرامش مجدد پیدا کنیم و دوباره با خود پیوند بیابیم. طعنهآمیز به نظر میرسد ولی سکوت تنها چیزی است که باعث میشود رابطهای را معنادار بیابیم. من که این گونه حالم دوباره خوب میشود.
۴. آرامش پیشفرض ماست
آخرین نکته که البته کماهمیتترین نیست، این است که هم ما درونگرایان و هم گربهها موجوداتی در جستجوی آرامش و آسایش هستیم. از کش و قوس دادن به خود و چرت زدن خوشمان میآید. خیلی به گربهها شبیه هستیم. در محل مورد علاقه خود پناهگاهی میسازیم و از اینکه به این ترتیب چند ساعتی استراحت کنیم، خوشحال میشویم.
انرژی ما روان است، کاملاً برخلاف برونگرایان هستیم (دیدهاید چگونه سگها از دیدن دیگران به شور و شوق در میآیند؟ ما اصلاً چنین نیستیم). اگر مناسک و با برنامه قبلی باشد از دیدن دیگران خوشحال میشویم ولی اگر چیزی بیمقدمه تغییر کند، احتمالاً فرار را بر قرار ترجیح میدهیم و از ته دل هیس میکنیم، تا وقتی که به آن عادت کنیم.
نیازی به گفتن نیست که ما دچار فورانهای انگیزشی نمیشویم و دنبال سورپرایز شدن نیستیم. ما هم مانند گربهها کنجکاویم و اکتشاف کردن را دوست داریم، اما اگر دچار استرس یا بیشبرانگیختگی شویم، دنبال جایی دور از دسترس دیگران میگردیم تا تجدید قوا کنیم. اگر از ما بیخبر شدید، احتمالاً در خلوت و سکوت مشغول بازسازی انرژی خود هستیم، تا وقتی که زمان «شکار» بزرگ بعدی ما فرا برسد.
قطعاً، دوباره سر و کلهمان پیدا میشود، انگار نه انگار که اصلاً رفته بودیم و از شما میخواهیم اوقاتی پرکیفیت را صرف ما کنید. در واقع، یکی از مسائل مورد علاقه ما صرف وقت با کسانی است که آن روی ماجراجوی ما را رو میآورند، اما با حوصله و آرام هستند. مشابهت ما چشمگیر است.
متأسفانه دیگر باید از عزیزدل چشم سبز خود خداحافظی میکردم، اما قلباً میدانم که با اینکه مسیر ما از هم جدا شد، اما پیوند ما در زمان مناسب دوباره برقرار میشود.
نویسنده: کتی رند برول
مترجم: مینو پرنیانی