وقتی hsp هستید و پای موضوعی به نام «دوستی» در میان باشد، تمرکز بر کیفیت است و نه کمیت. تجربهای که با دوستانم داشتهام، همیشه «بی ثباتی» بوده و تا همین اواخر نمیدانستم چرا. شخصاً از داشتن زندگی اجتماعی لذت میبرم …. تا اینکه یکی دو دلیل پیش میآمد و کل ماجرای دوستیمان منحل میشود و آخرش باز هم خود را تنها میبینم.
چون خود را مدام مورد مداقه قرار میدهم، خیلی فکر کردم تا بفهمم آخر چرا دوستیهایم ناپایدار است. و اینکه چگونه میتوانستم اوضاع را تغییر دهم.
گرچه از سپری کردن اوقاتی به تنهایی لذت میبرم، اما از داشتن دوستی عمیق با آدمها نیز لذت میبرم. مطمئن هستم که اگر شما هم مانند من hsp باشید، درک میکنید که منظورم چیست.
الگوی زندگی اجتماعی من باعث شده بود تا وسط گروههای شلوغ گیر بیافتم. مکانیزم این گروهها نه تنها سالم نبود، بلکه حتی ناامن هم بود. ایجاد این گروهها اشتباه من بود. مدام آدمهای جدید را به زندگی و دایره ارتباطاتم میافزودم. (به اشتباه فکر میکردم اگر تعداد دوستانم از صد نفر کمتر باشد، آدم بازندهای هستم. ضمناً نیاز داشتم آدمها را بشناسم.)
یکبار از دو دوست (که حالا دیگر از دوستانم نیستند), پرسیدم که مرا چگونه میبینند؟ هردو گفتند که بی عیب و نقص هستم و باعث میشوم دیگران در آسایش باشند. البته شنیدن این امر خوشایند بود. همیشه خواستهام که با دیگران مهربان باشم و کسی را قضاوت نکنم. اما صحبت دوستانم باعث شد از خود بپرسم، چرا اینقدر من ابتدا مشتاق دیدن و دعوت کردن دیگران هستم، بعد خسته میشوم، بعد منزوی میشوم و آخرش هم ارتباطم به هم میخورد؟
هنوز هم هر از گاهی از خود این سؤالات را میپرسم و نکات بیشتری درباره شخصیت خود میفهمم. و اینکه چرا نگاه من و تجارب من با دیگران فرق دارد، و همین باعث شده تا جواب هابی بگیرم که به دردم میخورد. نه تنها پنج حسی که دارم، بلکه بسیار حساس بودنم باعث میشود تجارب متفاوتی از دنیا داشته باشم، همه این موارد، چه در رابطه با نزدیکان خاص، و چه در رابطه با خانواده و دوستانم نیز اثر میگذارد. اگر hsp باشید، متوجه منظورم میشوید. دوستی کردن برای همه ما رازآلوده است، اما برای آدمهای بسیار حساس در عین خوشایند بودن، میتواند چالش برانگیز هم باشد. ببینیم چرا.
انتظارات ناهمخوان و نبود علایق مشترک
در هر ارتباطی، چه رمانتیک و چه خانوادگی و یا حرفهای انتظارات خاصی وجود دارد. مثلاً چند وقت یکبار ارتباط خواهید داشت، و یا قرار است چکار کنید. انتظارات ناهمخوان باعث فاصله میشود. به عنوان hsp شاید بفهمید که دوستانتان توقعات شما را برآورده نمیکنند. یا برعکس شخصاً احساس کنید که حوصله دیگران را سر میبرید. چرا این گونه است؟ خب بسیاری از کارهایی که دیگران از آنها لذت می برندذ، مثلاً میهمانیهای شلوغ، یا فعالیتهای بیش برانگیخته ساز برای ما جالب نیست و ما را بیش برانگیخته میسازد. کالا من از رفتن به پارک خوشم نمیآید، در حالیکه دوستانی دارم که عاشق این کار هستند. فشار نقاب لبخندی بر چهره زدن و شرکت در فعالیتهای که ابداً خوشایندتان نیست، خارج از توان من است و اجازه نمیدهد که واقعاً خوش بگذرانم. در عین حال حس میکردم اگر در تفریحاتشان شرکت نکنم باعث میشوم به دوستانم خوش نگذرد.
1. آدمهای بسیار حساس اغلب دنبال راضی کردن دیگرانند.
موضوع دیگر این است که آدم بسیار حساس مشتاق ارتباطی عمیق و معنادار است، در حالی که دوستانشان با غیبت کردن و گفتگوهای سطحی مشکل ندارند. دوست بودن با آدم هابی که با ما فرق دارند، مایه سرگرمی است. اما گاهی تفاوتها بسیار عمیق است و جا خشک میکند.
۲. تمایل به لذت بردن از اوقات تنهایی
دوستی هم مثل هر ارتباط دیگری برای ماندگاری نیازمند مقدار زیادی اینکار عمل است . چون بسیاری از hsp ها درونگرا هستند (هفتاد درصد). کسانی که خود را بسیار حساس نمیشمارند، نمیتوانند درک کنند که چرا ما این قدر به استراحت نیاز داریم. شاید حتی نیاز ما به تنها ماندن را حمل بر عدم علاقه ما به خودشان ببینند، در حالی که چنین موضوعی مطرح نیست.
۳. حدومرزهای نامشخص باعث میشوند ندانیم چه زمانی باید موقعیت را ترک کنیم
دکتر الین آرون، نویسنده کتاب آدم بسیار حساس مطرح کردهاند که آدمهای بسیار حساس به مرزهای نفوذپذیر تمایل دارند. این چه معنایی دارد؟ خب شیوه ارتباط برقرار کردن hsp ها متفاوت است. مثلاً ما بیشتر غیرمستقیم عمل کرده و به کوچکترین جزییات توجه داریم، که باعث میشود مرزهایمان نامشخص باشد.
ضمناً، hsp ها معمولاً به مراقبت از اطرافیان خود اهمیت زیادی میدهند. همین باعث میشود نفهمیم چه زمانی دست از این کار برداشته و نگذاریم تا مورد سواستفاده قرار گیریم. (همین باعث میشود که آدمهای خودشیفته جذب ما شوند). بر اساس پژوهشهای آرون این امر دلایل مختلفی دارد.
گاهی مرزهای نفوذپذیر ما به دلیل hsp بودن ماست. گاهی هم نتیجه ناکامی hsp ها در رها کردن وابستگیهای دوران کودکی است.
به عنوان hsp چگونه کیفیت دوستیهای خود را تغییر دهیم؟
اگر تاکنون چالشهای فوق را تجربه کرده آید، ممکن است احساس کنید که تجارب دوستیتان با انتظارات اجتماعی همخوانی ندارد. انسان هستیم و نیاز به ارتباط با دیگران داریم، ولی در این روند مشکلاتی هم داریم و این میتواند دوستانمان را نیز تحت فشار قرار دارد. اینجا چند ارتقادهنده دوستی را به شما یادآور میشویم.
_وقتی داشتید به عنوان hsp بزرگ میشدید، براساس آنچه به شما دربارهٔ دوستی گفته شد، شاید این باور را برای خود در نظر گرفتهاید که «زندگی اجتماعی سالم به معنی داشتن دوستان فراوان است.»، «هر روز با هم صحبت کردن است», «هرهفته میهمانی رفتن است», ولی اگر برایتان شادی در پی نداشته باشد چه؟ همه لطف دوستی، به خوش بودن، پیوند داشتن و حمایت از کسانی است که دوستشان دارید، البته در حالتی که ماجرا دو طرفه باشد. اگر دوستی برایتان خوب و خیر نیست، اصراری به این امر نداشته باشید.
_ از انتخابگر بودن نترسید.
علیرغم مشکلاتی که در روند دوستی تجربه میکنید، چون دیگران را به خود جذب کرده و درونا تلاش میکنید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید، دیگران در کنارتان احساس امنیت میکنند. حواستان هست که شاید این افراد انگیزههایشان خالص نباشد؟ هنگام آشنا شدن با دیگران از انتخابگر بودن نترسید و از شهودتان که توان خاص hsp هاست، استفاده کنید. با شهودتان متوجه میشوید چه کسی برایتان خوب است و چه کسی خیر.
_اجازه دهید خویشتن اصیلتان بدرخشد
متفاوت بودن باعث میشود سخت خود را ابراز کنیم. میترسید چون hsp هستید، مورد قضاوت قرار گیرید، چون hsp بودن در جامعه ما چندان خوشایند دیگران نیست. به هر حال اگر بترسید، فرصت مناسب برای صمیمیت در ارتباط و دوستی را از دست خواهید داد.
_علایق مشترک
آدمهای بسیار حساس از فعالیتهای که غیر حساسها لذت میبرند، لذت نمیبرند. به همین دلیل برایمان سخت است که با اکثر آدمها ارتباط داشته باشیم. مثلاً شاید اکثر دوستانتان از پرسه زدن در فروشگاههای بزرگ لذت ببرند، اما شما برعکس آزار ببینید. این موضوع بخصوص برای hsp هایی مناسب است که از داشتن زندگی درونی لذت میبرند.
_بدانید کجا وقتش است که به دوستی خاتمه دهید
همان طور که قبلاً هم ذکر شد،hsp ها برای در نظر گرفتن حدومرز مشکل دارند و این که hsp ها خودشیفتهها و انرژی خوارها را جذب میکنند. همینها باعث میشود تا دوستیهایتان الگوی نامناسبی بیابد. پس بدانید چه هنگام ارتباطی را که برایتان لطف و خیری در پی ندارد را خاتمه دهید. برخی نشانهها که علامت خطر و دلیلی برای خاتمه دادن ارتباط است، از این قرارند:
🔹تحقیر
🔹پیشنهادهای نامناسب
🔹سواستفاده از اعتمادتان
🔹حرفی برای گفتن نداشتن
🔹 و از همه بدتر وقتی با او هستید احساس بدی دارید
اگر به هشدارها توجه کنید و نادیدهشان نگیرید، متوجه میشوید که وقتش رسیده رابطه را قطع کنید.
نویسنده: توسین سانوسی
مترجم: مینو پرنیانی