وقتی درونگرا باشی، صحبت کردن و خودافشاگری، میتواند کار دشواری باشد. به همین خاطر نوشتن، بهترین راهکار برای حل مسأله است.
همه بر این باورند که درونگراها «زیاده از حد ساکتاند». بله، با اینکه ما مانند برونگرایان زیاد ارتباط برقرار نمیکنیم، اما این معنا را ندارد که حرفی برای گفتن نداریم: مثلاً برای من خود افشاگری نزد دیگران ، کار دشواری ست. شاید چون آنان را خوب نمیشناسم، شاید چون موضوع زیاده از حد سنگین است، یا شاید چون نمیخواهم حوصله شأن را با گفتن مشکلات خود سر ببرم. اما متوجه شدهام که نگه داشتن همه افکارم نزد خودم هم کار سالمی نیست، و اینجا بود که به ارزش نوشتن پی بردم.
می دانم که شبیه به درد دل کردن با یک دوست صمیمی نیست. اما نوشتن راهی برای گذر از زمانهای دشوار است و کمک میکند و گاهی هم مایه شادی میشود.
اینجا چند راهکار کلیدی برای استفاده از نوشتن آوردهام
۵ روشی که درونگراها میتوانند با نوشتن به عنوان مکانیسم مقابلهای استفاده کنید
۱. آزادید تا آنچه خوشنودتان میکند را بنویسید. هیچکس نه قضاوتتان میکند و نه آنچه می گویید را مسخره میکند.
بیایید ببینیم چطور: دنیای پیرامون ما میتواند بسیار قضاوت کننده باشد. در نتیجه، برایمان دشوار است که خود را برای دیگران باز کنیم، مخصوصاً وقتی درونگرا هستیم. و اگر موضوعی هست که واقعاً ما را تحت فشار قرار داده، باید دربارهاش صحبت کنیم، اما اگر کسی دوروبرمان نباشد که “مناسب” این کار باشد، آنوقت شرایط برایمان دشوارتر هم میشود. پس برای اینکه به عواطف و کشمکشهای خود صدایی ببخشیم، و از قضاوت شدن یا مسخره شدن نترسیم، میتوانیم راه نوشتن را انتخاب کنیم. صفحه سفید کاغذ حتی ابروهایش را هم برای موضوعی که مطرح میکنیم، بالا نمیبرد.
در عوض به من فضا میدهد، احساس امنیت میبخشد و آسایشی را که نیاز دارم را برایم فراهم میسازد. وقتی شروع میکنید به نوشتن، دیگر جایی برای خجالت باقی نمیماند. ضمناً برخلاف گفتگوهایی که در زندگی واقعی رخ میدهند، نیازی به اینکه حرفها و افکارم را دوباره مرور کنم تا بر زبان آورم، وجود ندارد (میتوانید تصورش را بکنید؟) و البته که درونگراها همیشه نوشتن را به گفتن ترجیح میدهند. از آنجایی که ما در متمرکز شدن خیلی خوب عمل کنیم و اهل کار عمیق کردن هستیم، طبیعی است که نوشتن برایمان بسیار مفید است.
نیازی به گفتن نیست که در نوشتن، ترس جایگاهی ندارد.
۲. میتوانید ماه به ماه شاهد رشد عاطفی خود باشید.
همانطور که قبلاً گفتم، نوشتن راه خوبی برای برونریزی عواطفمان اعم از خوب، بد، گیج کننده، و امثالهم است، و با گذشت هفتهها و ماهها میتوانید رشد عاطفی خود را وارسی کنید.
مثلاً، شاید ماه مارس برایتان ماه دشواری بوده باشد، شغل خود را از دست دادید، همسرتان از شما جدا شد و مجبور شدید که به آپارتمانی جدید نقل مکان کنید. این همه تغییر را ممکن است غیر قابل تحمل ببینید.
پس درباره همه این موارد از ریز و درشت نوشتید، وقتی مثلاً در ماه آپریل و می اوضاع کمی بهتر شد، میتوانید برگردید و رشدی که در اینباره کردهاید را مورد ملاحظه قرار دهید: شغلی جدید پیدا کردهاید (شغلی که بیشتر از شغل قبلی دوست دارید)، آپارتمان جدیدتان را دوست دارید، و با فردی دیگر ارتباطتان را شروع کرده باشید.
و وقتی برمی گردید و به نوشتههای ماه مارس نگاه کنید، باورتان نمیشود که بر چه موانعی استیلا یافتهاید. مثل رفتن نزد مشاور است (با یک فرق که دیگر مجبور به حرف زدن نیستید!)
۳. میتوانید با دوستی در نوشتههایتان “صحبت کنید”.
زمانهایی بوده که افسرده بودهام. نمیتوانستم از زیر بار رنجی که مرا احاطه کرده بود، به درآیم. حتی یک نفر را هم نداشتم که بخواهم با وی درد دل کنم. میتوانم در نوشتههایم انتخاب کنم که با چه کسی حرف بزنم یا نامهای بنویسم که آن را پست نمیکنم. وقتی مینویسم از زیر بار آن همه رنج خلاص شده، سبکتر میشوم. حتی این گونه توانستهام که با بسیاری از آدمها به صلح برسم. در حالی که هیچ وقت نخواهند فهمید که با حرفها و اعمالشان باعث چه رنج و عذابی برایم شدهاند. امتحان کنید و نتیجهاش را ببینید.
۴. مجبور نیستید نگران چیزی باشید که ” می گویید”.
همانطور که قبلاً گفتم، نوشتن آزادی و فضای کافی برای وارسی مکرر یک موضوع را برایم فراهم کرده است (برای ما درونگراهای فکور این کار دشواری نیست!) گاهی آنقدر مینویسم تا ” راه حلی” برای مشکل خود بیابم. گاهی هم روزهای بعد به نوشتههایم رجوع میکنم. ضمنآ، با نوشتن، دیگر نگران افکاری مثل این نیستم: چرا این را گفتم؟ (وقتی با آدمها حرف میزنی، این اتفاق زیاد می افتد!) با نوشتن، همیشه میتوانم به صحبتهایم برگردم و اوضاع را درست کنم، بدون داشتن ترمز برای گفتگو با دیگران.
۵. دفتر نوشتههایتان هیچوقت ” سرش شلوغ نیست”، هروقت به آن نیاز داشتید، همراهتان است.
اشتباه برداشت نکنید. من واقعاً از تنها بودن لذت میبرم. مثل اکثر درونگراها، ما برای اوقات تنهایی خود ارزش زیادی قائل هستیم و به آن نیاز داریم. به هر حال گاهی پیش میآید که صادقانه به ارتباط با دیگران نیاز دارم. کسانی که در دایره ارتباطات من قرار دارند، معمولاً گرفتارند، ولی حدس بزنید چه کسی گرفتار نیست؟ دفتر خاطراتم. همیشه در خدمت است.
پس حالا به جای اینکه منتظر بمانم تا کسی جواب تلفن یا پیام مرا بدهد، فقط شروع میکنم به نوشتن…. (و همانطور که قبلاً اشاره کردم، میتوانم نوشتههایم را خطاب به دوستانم بنویسم. در نوشتههایم اجازه میدهم دوستم، خویشم بداند که وقتی به آنان نیاز دارم و در کنارم نیستند، غمگین میشوم. این نیز بسیار شفادهنده است.)
می دانم که این کار هرگز جای ارتباطات انسانی و گفتگوی چهره به چهره با دوستی صمیمی را نمیدهد، ولی نوشتن به من آنقدر کمک کرده که حتی فکرش را هم نمیشود کرد.
بی قید و شرط در کنارم هست.
نویسنده: ابدورامن آردو
مترجم: مینو پرنیانی