مغز افراد بسیار حساس چگونه تصمیم می‌گیرد؟ از عمق پردازش تا همدلی شدید

من اغلب این جمله را می‌شنوم وقتی کسی سعی دارد مرا متقاعد کند یک فیلم ترسناک ببینم: «می‌دانی که فقط یک فیلم است و واقعی نیست.» بله، از نظر منطقی می‌دانم که «فقط یک فیلم» …

زن جوان ایرانی بسیار حساس روی مبل، در حال تردید برای پخش فیلم ترسناک، با تصویر مغز و مسیرهای عصبی درخشان اطراف سرش.

من اغلب این جمله را می‌شنوم وقتی کسی سعی دارد مرا متقاعد کند یک فیلم ترسناک ببینم: «می‌دانی که فقط یک فیلم است و واقعی نیست.» بله، از نظر منطقی می‌دانم که «فقط یک فیلم» است و واقعی نیست. با این‌ حال، بخشی از مغزم — خب — چنین تصوری ندارد.

این به این‌ معنا نیست که من واقعیت را تشخیص نمی‌دهم یا خیال را از حقیقت جدا نمی‌کنم. برعکس، من می‌دانم که هیولاها، خون و خشونت و داستان‌های ترسناک در فیلم‌ها فقط در دنیای سینما واقعی هستند.

با این حال، برای من ترس تنها در داخل صفحه‌نمایش باقی نمی‌ماند — ذهنم آن را واقعی جلوه می‌دهد به دلیل عواملی مانند پاسخِ تهدیدِ قوی‌تر و «عمق پردازش».

ببین، به‌ عنوان یک فرد بسیار حساس (HSP)، مغز من متفاوت از مغز کسی که HSP نیست کار می‌کند. این پدیده را در مراجعه‌کنندگان HSP خودم در روان‌درمانی هم می‌بینم. در واقع، این تفاوت‌های عصبی بر روند تصمیم‌گیری ما تأثیر می‌گذارد: از انتخاب فیلمی که می‌بینیم (یا از آن دوری می‌کنیم)، تا شیوهٔ تعامل‌مان با دیگران و نحوۀ زندگی‌مان.

چه چیزی HSPها را متفاوت می‌کند؟

افراد بسیار حساس — که تقریباً ۳۰٪ جمعیت را تشکیل می‌دهند — چیزی را تجربه می‌کنند که پژوهشگران آن را «حساسیت پردازش حسی» می‌نامند. به‌ دلیل حساسیتِ افزایش‌یافتهٔ دستگاه عصبیِ ما، تقریباً هر جنبه‌ای از تجربهٔ زندگی تقویت می‌شود: از بلندتر شنیده شدن صداها تا قوی‌تر شدن احساسات.

یک راه تعریف تجربهٔ HSPها از طریق اختصارِ DOES است که دکتر الین آرون، نویسندهٔ کتاب The Highly Sensitive Person مطرح کرده است. DOES به موارد زیر اشاره دارد:

D — Depth of Processing (عمق پردازش)

O — Overstimulation (تحریک بیش از حد)

E — Emotional Reactivity / Empathy (واکنش‌پذیری احساسی / همدلی)

S — Sensing the Subtle (درک نکات ظریف)

این عوامل کمک می‌کنند بفهمیم چرا مغز HSPها در تصمیم‌گیری با دیگران تفاوت دارد.


مغز HSP چگونه تصمیم می‌گیرد

عمق پردازش

مغز HSP: مغز افراد بسیار حساس طوری سازمان‌یافته است که همه‌ چیز را عمیقاً پردازش کند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در HSPها فعالیت بیشتری در نواحی مغزیِ مرتبط با پردازش عمیق، تفکر بازتابی (از جمله خودبازتابی و بازتاب در پاسخ به محرک‌های احساسی)، کنترل شناختی و آگاهی دیده می‌شود. همچنین پاسخ پاداش در مغز HSPها غالباً قوی‌تر است که انگیزهٔ بیشتری ایجاد می‌کند. پژوهشگران می‌گویند ممکن است این مکانیزم به‌ عنوان یک استراتژی بقا تکامل یافته باشد: پردازش عمیق محرک‌های محیطی به HSPها کمک می‌کرد تصمیم مناسبی بگیرند.

تأثیر بر تصمیم‌گیری: چون مغز HSP عمیق‌تر پردازش می‌کند، ما به زمان نیاز داریم تا تصمیم بگیریم. HSPها برخلاف افراد شتاب‌زده، زمان صرف می‌کنند تا جوانب را بسنجند؛ تجارب گذشته و تجربیات مستقیم را مرور می‌کنند، نظریات متخصصان را می‌خوانند و از دوستان نظر می‌خواهند، و همهٔ این‌ها را با هم مقایسه می‌کنند. این فرایند ممکن است به‌ معنی طولانی‌تر شدن زمانِ ادغام اطلاعات و رسیدن به تصمیم نهایی باشد. اگرچه دیگران ممکن است این احتیاط را بیش‌ازحد بدانند، عمق پردازش HSPها به آن‌ها کمک می‌کند تصمیم‌هایی بگیرند که احساس امنیت و پختگی در آن‌ها ایجاد کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند HSPها معمولاً وقتی از روش «تأمل و بررسی» (deliberation) استفاده کنند بهتر عمل می‌کنند تا روش صرفاً «اجرایی/حل مسأله» — یعنی فکرِ عمیق و دقیق سازگارترین سبک تصمیم‌گیری برای اکثر HSPهاست.

تحریک بیش از حد

مغز HSP: مغز HSPها گرایش دارد فعالیت بیشتری در آمیگدال (amygdala) نشان دهد — بخشی از مغز که در احساس تحریک‌پذیری نقش دارد و با اضطراب، ترس و استرس مرتبط است.

تأثیر بر تصمیم‌گیری: وقتی آمیگدال فعال شود، ما ممکن است تصمیماتی تکانشی و فوری بگیریم. این پدیده را «تصرف آمیگدال» (amygdala hijack) می‌نامند: قسمت منطقی مغز (قشر پیش‌پیشانی) موقتاً خاموش می‌شود تا آمیگدال فرمان را به‌ دست گیرد. ذهنِ ما این واکنش را برای شرایط بقا که نیاز به واکنش سریع بود توسعه داده است. از آنجایی‌ که HSPها زودتر و آسان‌تر تحریک می‌شوند، در معرض این واکنش تکانشی قرار دارند؛ به همین دلیل وقتی تحت فشار و خستگی قرار می‌گیریم احتمال دارد تصمیماتی فوری — و گاهی پشیمان‌کننده — بگیریم. مثال فیلم ترسناک: اگر ناخواسته در معرض فیلم ترسناک قرار بگیرم، دیگر وقتی برای پردازش عمیق ندارم — تحریک‌پذیری زیاد باعث می‌شود سریعاً به‌ دنبال فرار باشم.

به همین دلیل HSPها نیازمند خودمراقبتیِ قوی، مرزبندیِ مشخص و مجموعه‌ای از مهارت‌های مقابله‌ای‌اند تا در مواقع اضطراری بتوانند از بروزِ فروپاشیِ پردازشی جلوگیری کنند و تصمیم‌گیریِ آگاهانه را حفظ کنند.

واکنش‌پذیری احساسی

مغز HSP: مغز HSP به تجربه‌های احساسی وزن بیشتری می‌دهد. مطالعات نشان داده‌اند که HSPها فعالیت بیشتری در نواحی مربوط به حافظهٔ احساسی، کنترل استرس، پردازش احساس و آماده‌سازی برای اقدام در پاسخ به محرک‌های احساسی نشان می‌دهند. همچنین فعالیت عصبی در HSPها با پردازش پیچیدهٔ حافظه پیوند دارد؛ این امر همراه با عمق پردازش می‌تواند به آن‌ها کمک کند هنگام تجربهٔ احساساتِ قوی آرام بمانند و آن‌ها را مدیریت کنند.

تأثیر بر تصمیم‌گیری: چون احساسات را قوی‌تر تجربه می‌کنیم، احتمال دارد آن‌ها را در تصمیم‌گیری وارد کنیم به‌ جای اینکه نادیده‌شان بگیریم. این می‌تواند به‌شکل تصمیم‌هایی باشد که به آرامش احساسی کمک می‌کنند (مثلاً خودمراقبتی وقتی ناراحتیم)، یا تصمیم‌هایی که مستقیماً به احساس می‌پردازند (مثل تماس با یک دوست برای رفع تنهایی)، یا استفاده از اطلاعات احساسی برای اقدام مناسب (مثلاً تعیین مرز وقتی خشمگینیم). حافظهٔ احساسی نیز تأثیرگذار است: ما از خاطرات وقایعِ احساسیِ مهم و درس‌هایی که از آن‌ها گرفتیم، برای راهنمایی تصمیم‌های آینده بهره می‌بریم (برای مثال یادآوریِ احساس گناه وقتی با ارزش‌هایمان همسو عمل نکردیم یا یادآوریِ حس موفقیت بعد از تشویقِ رئیس برای انگیزهٔ آینده).

همدلی

مغز HSP: میزان همدلی در HSPها در سطح عصبی قابل مشاهده است؛ آن‌ها فعالیت بیشتری در نواحیِ مربوط به ادغام خود و دیگری، پردازش اجتماعی و همدلی نشان می‌دهند. بخشی از این توانایی احتمالاً با سیستم نورون‌های آینه‌ای مرتبط است — نورون‌هایی که هنگام دیدن رفتار دیگران فعال می‌شوند و به درک حالات درونی و یادگیری از مشاهده کمک می‌کنند.

تأثیر بر تصمیم‌گیری: به‌ دلیل همدلیِ بالاتر، HSPها بیشتر مراقب دیگران هستند هنگام تصمیم‌گیری. این ممکن است به‌ معنای درگیر کردن دیگران در فرایندِ تصمیم (به‌ویژه وقتی تصمیم آن‌ها را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد)، اجتناب از مصرف محتوای رنج‌آور (مثل خاموش کردن خبرها در برابر داستان‌های خشونت‌آمیز)، یا انتخاب رفتارهای مهربانانه و حمایت‌کننده باشد.

درک نکات ظریف

مغز HSP: حساسیت پردازش حسی شامل تواناییِ درک نکات ظریف است؛ در HSPها فعالیت بیشتری در نواحیِ مرتبط با توجه، ادغام اطلاعات حسی، پردازش بیناییِ سطح‌بالا و کشف تغییرات کوچک دیده می‌شود.

تأثیر بر تصمیم‌گیری: این توانایی باعث می‌شود HSPها هنگام تصمیم‌گیری اطلاعات ظریف را هم لحاظ کنند: ممکن است بر اساس جزئیاتِ زبان بدنِ یک نفر تصمیم بگیرند چگونه پاسخ دهند، یا با توجه به نشانه‌های محیطی تصمیم بگیرند کدام مسیر ایمن‌تر است، یا با توجه به جزئیاتی از محیط کاری تصمیم بگیرند کدام شغل با آن‌ها سازگارتر است (انرژیِ مردم، نور، چیدمان و غیره).

نویسنده: لِیسی پارکر، دکترای روان‌شناسی — ۲۸ نوامبر ۲۰۲۵

مترجم: مینو پرنیانی