بهداشت و سلامت روان مستلزم این است که انسان اراده خود را تسلیم چیزی بالاتر از خود و برتر از خویش کند . برای زندگی سالم و شایسته در این دنیا ، ما باید اراده خود را به اراده ای بالاتر و اصولی تر از خود که بر اراده خودمان رجحان دارد ، تسلیم کنیم . در واقع به اصولی که به خواست ما و اراده خود ما حق تقدم دارد . برای افراد مذهبی این اصل خداوند است و لذا این افراد می گویند : « خواست تو مطرح است و نه خواست من » , « در هر لحظه هر چه خداوند خواست ، همان شود » . اگر افراد غیر مذهبی هم عاقل باشند ، خود را به نوعی تسلیم قدرت مافوق می کنند . حال چه آن قدرت عشق باشد ، حقیقت باشد ، نیاز دیگران باشد ، و یا خواست واقعیت . همانطور که در کتاب «عشق جاده کم گذر یا هنر عاشقی » تعریف کردم ،« سلامت و بهداشت روانی عبارتست از وقف شدن در واقعیت به هر قیمتی و تحت هر شرایطی .»
ناتوانی فرد در تسلیم شدن به واقعیت را « در خود ماندگی » یا اوتیسم می گوئیم… شخص در خود مانده غافل و بی خبر از ابعاد مهم واقعیت است . چنین مردمانی تقریبا در دنیای« ساخته خودشان » زندگی می کنند و نفس خود را بالاترین مرجع قرار می دهند.