کسی که HSP یا فردی بسیار حساس است، زندگی را به صورت بسیار متفاوتی تجربه میکند. آنان به طور طبیعی نسبت به دنیای اطراف خود حساس هستند، چه از نظر محرکات احساسی و حتی فیزیکی. Hspها خود را آنچنان حساس به چیزهای اطراف میبینند که باعث میشود احساس کنند با اکثر افراد اطرافشان متفاوت هستند. برخی از HSPها به دلیل مطابقت با جمع یا به دلیل دوری از در چشم بودن بیشازحد این ویژگیها را پنهان میکنند.
تجربه مورد تمسخر قرار گرفتن به دلیل “بیش از حد حساس” چیزی است که فقط میتواند پردازش این احساسات را سختتر کند. HSP بودن باعث ایجاد آشفتگی عاطفی در فرد نمیشود، آنان را ضعیف نمیکند، بلکه از بسیاری جهات هم میتوان از این ویژگی به عنوان یک قدرت یا وسیلهای برای ارتباط با مردم و جهان در سطحی بسیار عمیقتر استفاده کرد. HSP بودن چیزی نیست که طبیعتاً با نوع شخصیت فرد مرتبط باشد، اگرچه در برخی موارد ممکن است عموماً با این نوع رفتارها دیده شوند.
NFJها ترکیب پیچیدهای هستند از حساس و محافظه کار، اما یک HSP INFJ همچنین میتواند کشمکشی برای پیدا کردن تعادل در خود داشته باشد. ایشان به طور طبیعی با احساسات دیگران در ارتباط هستند و بنابراین HSP بودن این موضوع را به چالشی بی نظیر برای INFJ تبدیل میکند. به هر حال بسیار آگاه و تحت تأثیر احساسات اطرافیان خود بودن، میتواند برای INFJ بسیار خسته کننده تر و بیشتر از توان آنها باشد. این مطلب میتواند دلیل اصلی شود برای اینکه چرا از شلوغی دوری میکنند و اکثر اوقات میخواهند تنها باشند تا در جمع. در حالی که همه INFJها درون گراهایی هستند که به زمانی برای خود نیاز دارند، برای HSP INFJ این موضوع میتواند حتی بیشتر به صورت یک مشکل نمایان شود. ایشان برای دوری از جذب اینگونه احساسات تلاش و گاهی اوقات حتی خود را در صداها و بوهای اطراف غرق میکنند.
حساسیت عاطفی
در حقیقت INFJها افراد همدلی هستند که به راحتی احساسات اطرافیان خود را میتوانند درک کنند. به همین دلیل برای تطابق با آنها تلاش میکنند و هر کاری که بتوانند برای کمک به دیگران انجام میدهند. HSP INFJ این مطلب را حتی در سطح چالشیتر احساس میکند، از آنجایی که همه آن عواطف شروع به سنگینی بر دوششان میکنند برایشان بسیار خسته کننده میشود. بسیار حساس بودن نسبت به دیگران و احساساتشان باعث میشود در بیشتر اوقات INFJ بخواهد فرار کند، به خصوص زمانی که محیط آنان پر از درگیری و استرس است. ممکن است تلاش کنند برای آرام کردن اوضاع راهی بیابند و بخواهند هر راهکار لازمی جهت پراکنده و بهتر کردن شرایط انجام دهند. برای HSP INFJ، رفتار با این حجم زیاد عواطف میتواند بسیار احساس خسته کنندهای باشد و بنابراین به زمان بسیار بیشتری برای خود نیاز دارند. پس از یک روز طولانی تعامل با مردم یا مجبور به وساطت کردن در درگیریها آنها، INFJ فقط میخواهد تنها باشد تا دوباره شارژ شود و احساس کند که دوباره خودش است. مسلماً این حقیقتی است که کمک میکند افرادی دلسوزتر و مهربانتری باشند، اما همچنین میتواند انرژی آنان را به سرعت تخلیه کند.
حساسیت فیزیکی
وقتی INFJ کاری را که بسیار یکنواخت یا آشفته به نظر میرسد، انجام دهد ممکن است احساس درهم شکستگی کند. آنان به طور همزمان چیزهای زیادی را تجربه میکنند و نسبت به این محرکها بسیار فعالانه حساس هستند. HSP INFJ برای پردازش این مطالب با سرعت زیاد تلاش میکند، نه به این دلیل که به اندازه کافی هوشمند نیستند، بلکه صرفاً به این دلیل است که درک همه چیز در یک زمان برای آنان طاقت فرسا است. از آنجایی که به صداها، بوها و حتی نورهای اطراف خود بسیار حساس هستند، انجام وظایف خاص و یکنواخت میتواند برای INFJ بسیار خسته کننده شود. به همین دلیل است که گاهی اوقات کار در صنعت فست فود یا هر نوع صنعت خدماتی، از نظر احساسی و جسمی برای HSP INFJ فرسایشی است. آنان این حقیقت را در مییابند که تمام این اطلاعات حسی برای رسیدگی بسیار زیاد هستند و ترک آنها باعث احساسی گنگ و ناراحتی میشود. برای INFJ مهم است که دریابد که این موضوع مشکلی نیست و در این قضیه مورد شماتت قرار نمیگیرند. فقط به زمان نیاز دارند تا به همه چیز عادت کنند و راهی بیابند تا برخی از اثرات متقابل طاقت فرسا را در اطراف خود از بین ببرند. در حالی که ایجاد یک عادت میتواند کمک کند، همیشه مشاغل و کارهای خاصی وجود دارند که برای HSP INFJ مناسب نیستند. به چیزی نیاز دارند که به ایشان اجازه دهد از عقل و خلاقیت خود در محیطی با استرس کمتر استفاده کنند، چیزی که آنان را با هرج و مرج و آشفتگی بیش از حد لبریز نکند.
چگونه کنار بیاییم
برای HSP INFJ اولین گام برای کنار آمدن، تشخیص این است که هیچ مشکلی در آنان وجود ندارد. INFJها به طور طبیعی مستعد احساس گناه و سرزنش خود در مورد کوچکترین چیزها هستند، در حالی که نباید خودشان را سرزنش کنند. اگر در یک محیط کاری خاص به دلیل حساسیتهای خود دست و پنجه نرم میکنند، احتمالاً آنان را احمق خطاب میکنند و احساس میکنند که در کارها باید بهتر عمل میکردند. واقعیت این است که هوش هیچ ربطی به این ندارد که چرا INFJ در این شرایط کشمکش دارند، بلکه صرفاً به دلیل انباشت حسی بسیار است که پردازش همه چیز را به یکباره برای آنان دشوار میکند. این همان چیزی است که باعث میشود INFJ افرادی دلسوز و خلاق باشند و بتوانند چیزهایی را ببینند که اکثر مردم کاملاً از دیدن آن محروم هستند. به جای انجام کارهایی که پاداشی در پی ندارد، احتیاج به کاری دارند که برایشان حقیقتاً معنادار باشد. به شغلی نیاز دارند که به ایشان حس هدفمندی و همچنین اجازه استقلال دهد تا نیازی به احساس غرق شدن مداوم در دریافت اطلاعات حسی نداشته باشند.
دانش میتواند وسیله مفیدی برای INFJ باشد، به خصوص زمانی که صحبت از درک خویشتن میشود. HSP INFJ به جای سرزنش شدن و احساس گناه مداوم بدلیل آنچه که هستند، باید در مورد این که چه چیزی آنها را اینگونه میسازد بیشتر بدانند. هرچه بیشتر از حساسیتها و نقاط قوت خود آگاه باشند، بهتر میتوانند راههایی برای سازگاری با محیط اطراف خود بیابند. برچسب زدن به عنوان “بیش از حد حساس” یا “بیش از حد ساکت” گناه یک INFJ نیست، بلکه اظهاراتی هستند که از طرف افراد ناآگاهی میآید که نمیتوانند گذشته خود را به اندازه کافی ببینند تا حیرت انگیز بودن حس شفقت و فهم INFJ را درک کنند. توانایی ایشان در برقراری ارتباط با مردم و درک آنها یک نقطه ضعف نیست، این یک هدیه شگفت انگیز است که فردی خوش شانس آن را تجربه خواهد کرد.
نویسنده: اسکات استنفورد
مترجم: حدیثه جهان سیر