٢١ موضوع که آدم بسیار حساس را دچار بیشترین استرس می کند

آدم های بسیار حساس به طرز عجیبی با دیگران تفاوت دارند. نکاتی آنان را دچار بیشترین استرس ها می کند که دیگران را ابدا ناراحت نمی کند. همه، چه بسیار حساس باشند و چه نباشند، …

آدم های بسیار حساس به طرز عجیبی با دیگران تفاوت دارند. نکاتی آنان را دچار بیشترین استرس ها می کند که دیگران را ابدا ناراحت نمی کند.

همه، چه بسیار حساس باشند و چه نباشند، هر از گاهی دچار استرس می شوند (متاسفانه) این بخشی از طبیعت انسانی است. اما برای آدم های بسیار حساس که همه محرکات را عمیقا مورد پردازش قرار می دهند و عمیقا عواطف را احساس می کنند، استرس داشتن، تنش زیادی ایجاد می کند. مثلا مسائلی چون نور و سروصدا که دیگران را آزار نمی دهد، می تواند ما را کاملا از پا در آورد.

چه موضوعاتی بیش از همه آدم های بسیار حساس را دچار استرس می کند؟ اینجا مواردی را از عده ای از مراجعین خود گردآورده و  فهرست کرده ام.

تجارب استرس زا برای آدم های بسیار حساس :

١. سروصدای ناگهانی و یا تکراری

“سروصداهایی چون آژیر ماشین پلیس یا ساعت های زنگ دار به واقع مرا اذیت می کنند. این جور مواقع آرزو می کنم که کاش در حبابی ضد صدا زندگی می کردم.”

٢.شرایط اجتماعی شلوغ مثلا میهمانی یا تورهای مسافرتی

“به عنوان آدم بسیار حساس و درونگرا به اوقات آرامش و سکوت و تنهایی زیادی نیاز دارم تا تجدید قوا کنم. سروصدا و موسیقی های بلند همه انرژی و توان مرا فرو می مکد و باعث می شود دچار  استرس شوم. ”

٣. نور شدید

“باعث می شود دچار استرس شوم و قادر به تمرکز روی هیچ چیز نباشم. ”

۴.ازدحام (هنگام خرید، کنسرت یا هرچیزی)

” من که هر وقت ازدحام باشد، دچار بیش برانگیختگی می شوم و همه انرژی خود را از دست می دهم. یکبار در کنسرتی شرکت کردم و از شدت ازدحام که مایه تنش بسیار من شده بود، گریستم. آن ازدحام حالم را بد کرده بود. ”

۵.مسائلی” عادی”

“می توانم در موقعیت های اجتماعی شرکت کنم، اما بعد کاملا احساس بی انرژی بودن می کنم. مثلا دیروز با دوستانم ناهار خوردیم و بعد در یک گروه کتابخوانی شرکت کردیم که باعث شد کاملا انرژیم تخلیه شود وقتی به خانه آمدم نا نداشتم. ترجیح می دادم که گروهی کوچکتر بود. یکی دو نفر بودیم و درباره موضوعی عمیقتر گفتگو می کردیم. نه اینکه گفتگوها در سطح بماند. من قدرت اداره کلاس و سخنرانی برمی آیم، حالا هر موضوعی که می خواهد باشد، اما بعد از آن باید تمام روز را استراحت کنم. ”

۶. دیگران (اعضای خانواده، دوستان، دیگران) شب را خانه ام بمانند

اینکه اعضای خانواده، دوستان یا میهمانان در خانه ام بمانند.

” اعضای خانواده ام را دوست دارم و از اینکه مدتی کوتاه در خانه ام بمانند لذت می برم. اما اگر بیش از یک روز بمانند، دچار استرس می شوم. مدام عواطف شان رویم اثر می گذارد و باید در وضعیت” بیدار باش” (on) باشم و فرصتی برای استراحت ندارم _خارج از گنجایش من است.”

٧.عواطف گر تنش خودم

” عواطفی که دارم نیز مرا دچار بیش برانگیختگی می کند. چون می تواند بسیار پر تنش باشد. حتی عشق که انقدر زیباست هم می تواند مرا بسیار متاثر و خشمگین کند. توضیح قدرتمند بودن این عواطف که لازم است بگذارم از درونم بگذرند،  بسیار دشوار است.”

٨.مواجهه از هر نوع

” فلانی خیلی عصبانیم می کند اما از اینکه به دیگران آسیب برسانم بسیار ناراحت می شوم. در چنین مواجهاتی، حتی نمی دانم چه بگویم یا انجام دهم.”

 

٩.مجاورت با آدم های بسیار منفی

“خلق دیگران رویم اثر می گذارد. حتی وقتی که حالم خیلی خوب است، مواجهه ای کوتاه با آدمی منفی رویم اثر زیادی می گذارد. ”

١٠. گفتگوهای مبتذل و سطحی

“…مخصوصاً وقتی میان همکارانم هستم و مشغول کار هستم. دلم می خواهد صرفا روی کارم متمرکز باشم. اما گفتگوهایی که با من می شود، مرا از تمرکز باز می دارد. ”

١١. بی نظمی و هرج و مرج

“.. مخصوصاً در فضای خصوصی و شخصی ام نیاز دارم که اوضاع به سامان و تمیز و مرتب باشد. نمی توانم هرج و مرج را تحمل کنم و باید قبل از انجام هر کاری اوضاع را به سامان کنم. وگرنه چنان محرکات اضافی روی من اثر می گذارد که نمی توانم هیچ کار دیگری بکنم.”

١٢.صدای بلند تلویزیون و موسیقی

” به نظر می رسد خیلی ها دوست دارند صدای رادیو تلویزیون را در پس زمینه زندگی خود داشته باشند. ولی این امر مرا ناراحت می کند. من مغازه ها و فروشگاه‌هایی که سروصدای موسیقی در آنها بلند است را دوست ندارم. آنهایی را می پسندم که سروصدای موسیقی در آنها نیست. از ابزارهای پرسروصدایی مثل جاروبرقی برگها و ماشین چمن زنی هم متنفرم. صدایشان جانکاه است. ”

١٣.نورهای رنگی و چشمک زن

” معمولا کلاهی بر سر می گذارم تا خود را از آنها مصون نگه دارم. ”

١۴.میهمانداری گردهمایی های اجتماعی

برنامه ریزی برای گردهمایی ها در تخصص من است. اما اگر قرار باشد خودم میزبان باشم، بسیار بیش برانگیخته می شوم. نمی توانم متمرکز بمانم و سوالات آدم هایی که در گردهمایی حضور دارند را پاسخگو باشم. حتی این سوالات را به خاطر نمی آورم. انگار که درچنین فضاهایی در مه باشم و به محض خاتمه یافتن چنین میهمانی هایی باید بروم و بیست و چهار ساعت استراحت کنم. محرکات میهمانی زیاده از حد توانم است. ”

١۵. بوهای تند

” مخصوصا عطر و ادوکلن ها مرا حتی از نطر جسمانی بیمار می کند. ”

١۶.خشونت و خونریزی در فیلم ها.

” از آنجایی که نسبت به خشونت و خونریزی حساس هستم، نمی توانم نمایش های تلویزیونی حاوی چنین صحنه هایی را ببینم. همه در خانه ما از بازی تاج و تخت خوششان می آید اما من نمی توانم آن را تماشا کنم. گرچه دلم می خواهد. تحمل آدم های با ذهن بیمار را هم ندارم. گرچه از سریال های پلیسی خوشم می آید اما تحمل آدم های بیمار این فیلم ها را ندارم. دوروبری ها می گویند نگاه کن. اما تجربه به من نشان داده که نمی توانم. ”

١٧.خشم دیگران (حتی وقتی که طرف خشم من نیستم)

” وقتی همسرم خشمگین است (مثلا از کار نکردن کامپیوترش) با اینکه موضوع ارتباطی به من ندارد، اما باز ناراحت و هراسان می شوم. انگار از صحنه غیبم می زند. همه چیز را به خود می گیرم. ”

١٨. سنگدلی دنیا

” گاهی احساس می کنم دنیا بسیار سنگدل و بی رحم است.”

١٩.سطل زباله دیگران شدن. نه متشکرم!

” از اینکه دیگران مرا سطل زباله خود کنند بیزارم. چون باعت غم و اندوه و بیزاریم می شود. ”

٢٠.وقتی قرار باشد کارهای زیادی انجام دهم.

” معمولا با برنامه ریزی کارهایم را به خوبی انجام می دهم. اما آنچه آزارم می دهد این است که این میان دیگران درخواست های دیگری از من کنند. “امشب بهم زنگ بزن کارت دارم.” ” امشب به.. قول دادم با هم بریم مهمونی شون”. “از مغازه برام این را بخر “.” امتحان ریاضی ام را افتادم، میشه باهام کار کنی؟” در حالیکه هنوز کارهایی که برایشان برنامه داشتم را انجام نداده ام. ”

٢١.هر موضوع پیش پا افتاده ای را پردازش می کنم.

” گاهی احساس می کنم درک نمی شوم، وقتی که همه چیز را پردازش عمیق می کنم. ‌”

 

می خواهید به این فهرست چیزی اضافه کنید؟

 

نویسنده: جین گرانمن

مترجم: مینو پرنیانی