افراد بسیار حساس اگر یاد بگیرند که چگونه محیط مورد نیاز خود را ایجاد کنند در واقع در راه رشد به شتاب دهندههایی فراتر از دیگران متصل میشوند و پیشرفت میکنند – در اینجا روش فراهم کردن محیط آمده است.
جامعه امروزی دقیقاً برای افراد حساس ساخته نشده است. ما در یک فرهنگ پرشتاب و مصرفکننده زندگی میکنیم که در آن تقریباً 24 ساعته به فناوری متصل هستیم. ما با حجم عظیمی از اطلاعات بمباران شدهایم – این میتواند برای اکثر مردم بسیار زیاد باشد، چه رسد به ما که افراد بسیار حساسی هستیم! ما دنیا را در سطح بسیار عمیقتری پردازش میکنیم و بیشتر با ظرافتهای محیط داخلی و خارجی خود هماهنگ میشویم.
اگر مانند من یک فرد بسیار حساس (HSP) باشید این امر میتواند منجر به چالشهای خاصی شود. این چالشها از احساس خستگی کردن، استرس داشتن، مضطرب شدن و در موارد شدید تا از پا در آمدگی و بیمار شدن متغیر است. نشانگر یک عدم تطابق بین جامعه پر شتاب و مغزهای جستجوگر ما افراد حساس است که با آن متولد میشویم.
با این حال، تحقیقات نشان میدهد که همیشه اینگونه نیست.
چگونه محیط اطراف باعث رشد HSP ها میشود؟
افراد بسیار حساس در واقع از برخی جهات، بیشتر از افراد عادی “کمتر حساس” قادر به شکوفایی هستند. مجموعه تحقیقاتی نوظهور به رهبری مایکل پلاس، دانشمند رفتارشناسی در دانشگاه کوئین مری لندن، نشان میدهد که HSP ها در محیطهای حمایتگر یا با منابع مناسب در محیط، رشد خواهند کرد. در واقع، این دانشمند دریافته است، افراد حساسی که در چنین محیطهایی هستند، با دارا بودن تربیت و حمایت یکسان در واقع نتایج بهتری نسبت به افراد دیگر با حساسیت کمتر کسب میکنند. این «مزیت حساس بودن» نامیده میشود، و به این معنی است که ما HSP ها محکوم به نگرانی، افسردگی یا منزوی بودن (همانطور که بسیاری از مردم فکر میکنند) نیستیم.
درعوض، در حالی که ممکن است گاهی اوقات بیشتر با این چالشها دست و پنجه نرم کنیم، همچنین این پتانسیل را داریم که عمیقاً موفق باشیم و به یکی از بهترین رهبران و آیندهنگران جهان امروز تبدیل شویم. (یا حتی فقط از زندگی لذت ببریم و احساس خوشبختی و آرامش کنیم.) ما قدرتهای کشف نشده بسیار بیشتری نسبت به دیگران داریم.
ما باید آن محیط مثبت را برای خودمان ایجاد کنیم. و این بدان معناست که یاد بگیریم آن محیط را حفظ کنیم حتی زمانی که جهان به طور کلی کمکی به ما نمیکند.
بهعنوان یک HSP شکوفایی به این معنی است که ما باید مهارتهای خاصی را در خود پرورش دهیم که موفقیت و توانایی ما را برای عبور از مشکلات پیش رو تضمین کند. در اینجا هشت مهارت برای موفق شدن وجود دارد تا بتوانید به عنوان یک فرد بسیار حساس پیشرفت کنید. هر یک از اینها کاری است که میتوانید به صورت “نامحسوس” انجام دهید، بدون اینکه کسی بداند شما چه چیزی را تغییر دادهاید – به جز اینکه درک کند شما چقدر با اعتماد به نفس تر و توانمندتر به نظر میرسید.
هشت مهارتی که به پیشرفت شما به عنوان یک فرد بسیار حساس کمک میکند.
1. ذهن آگاهی.
تمرین تمرکز حواس برای سلامتی ما به عنوان یک HSP ضروری است – این تمرین به ما توانایی مدیریت احساسات، مانند نگرانی، ترس، یا بیش برانگیختگی را میدهد. جان کابات زین، معلم مشهور ذهن آگاهی که ذهن آگاهی را عمومیت بخشیده است، میگوید: “آگاهی از طریق توجه عمدی و انتخاب شده، در لحظه حال، بدون قضاوت به وجود میآید.”
برای HSP ها، تمرکز حواس ممکن است بهترین ابزار برای کنترل (و جلوگیری از) بیش برانگیختگی باشد.
تمرکز حواس میتواند به سادگی توجه به کیفیت افکار، احساسات در بدن شما، و آگاه شدن از دم و همچنین بازدم تنفس خود باشد. اگر این کار را به مدت پنج دقیقه در روز انجام دهید، متوجه تفاوت در توانایی خود در تنظیم احساساتتان خواهید شد.
2. باورهای محدود کنندهتان را بازنویسی کنید و تمام نقاط قوت HSP خود را بشناسید.
تعداد بیشماری از تصورات غلط پیرامون حساس بودن وجود دارد. ما از سنین نوجوانی طوری برنامه ریزی شدهایم که باور کنیم حساس بودن یک ضعف، یا به نوعی اختلال است، یا به این معناست که ما نقص یا ایرادی داریم.
اولین قدم برای شکوفایی، شناخت موهبتهایی است که با حساس بودن ما همراه است و هر گونه باور محدودکننده را بازنویسی کنیم. حساس بودن به این معناست که ما فوقالعاده شهودی، همدل و دلسوز هستیم – ما ارتباطات بسیار خوبی با دیگران ایجاد میکنیم و فوقالعاده خلاق و مبتکر هستیم.
شما متوجه خواهید شد که برخی از موفقترین افراد زمان ما دارای ویژگی حساس بودن هستند. تصور میشود افرادی مانند برنه براون، آلبرت انیشتین و آلانیس موریست بسیار حساس هستند. برای شناخت این الگوهای نقش HSP وقت بگذارید و چگونگی وجود این ویژگیها را در خودتان تشخیص دهید. هنگامی که ما اصالت خود را به این طریق میپذیریم، به احتمال زیاد میتوانیم ویژگیهای ذاتی خود را به عنوان روحهای بسیار حساس ابراز کنیم.
3. مرزهای سالمی را تعیین کنید – تشخیص دهید که چه زمانی به موارد بسیاری “بله” می گویید.
یکی از بزرگترین چالشها برای افراد حساس حفظ سطح انرژی آنان است. ما بدلیل اینکه اطلاعات را پردازش میکنیم و احساسات را بسیار عمیق احساس میکنیم به سرعت انرژی خود را از دست میدهیم و تحت تأثیر انرژی دیگران قرار میگیریم. ما همچنین بسیار همدل هستیم و انرژیها یا احساسات دیگران را جذب میکنیم (چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم). در واقع، تا حدی به همین دلیل است که ما باید زمان زیادی را برای خودمان صرف کنیم تا دوباره انرژیهایمان را جمع کنیم و شارژ شویم.
تعیین مرزهای سالم این است که یاد بگیریم تشخیص دهیم که چه زمانی به چیزهای زیادی بله می گوییم، و چه زمانی احساس در هم ریختگی میکنیم یا دیگران را از خود دور میکنیم تا از خود محافظت کنیم. مرزبندی میتواند در هر دو جهت حرکت کند! اعتماد به شهود و پیامهایی که بدن به ما میدهد، میتواند به حفظ مرزهای سالم کمک کند.
4. هنر مهرورزی به خود.
به عنوان افراد بسیار حساس، ما تمایل داریم نسبت به دیگران بسیار مهربان و دلسوز باشیم، اما گاهی اوقات میتوانیم مراقبت از خود را نادیده بگیریم یا فراموش کنیم. ما همچنین نسبت به ویژگی حساس بودن خود میتوانیم کاملاً انتقادی یا قضاوتکننده برخورد کنیم. احتمالاً شما یک منتقد درونی قوی دارید و ممکن است به سمت کمال گرایی پیشرفت کنید.
بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که برای مهربانی و دلسوزی به خود وقت بگذاریم و به خودمان بفهمانیم که اشتباه کردن یا استراحت کردن اشکالی ندارد. تحقیقاتی که توسط دکتر کریستین نف و دکتر پل گیلبرت در مورد شفقت به خود انجام شده است، مزایای باورنکردنی شیوههای شفقت به خود را برای کاهش سطح اضطراب و استرس و همچنین بهبود رفاه و حتی عملکرد سیستم ایمنی بدن ما نشان داده است. بنابراین وقتی احساس خستگی میکنید، عقبنشینی کنید و به مراقبت از خود بپردازید، خواه این به معنای پیادهروی باشد (طبیعت روح بسیار حساس را آرام میکند)، تلفن خود را در حالت هواپیما قرار دهید یا به سادگی در پناهگاه امن HSP خود بمانید.
5. نیازهای خود را با دیگران در میان بگذارید – به روشی دلسوزانه اما مستقیم.
همه ما نیازهای منحصر به فردی داریم، و اگر شما بسیار حساس هستید، ممکن است به زمان بیشتری برای تنهایی نیاز داشته باشید یا نسبت به عواطف دیگران حساسیت بیشتری داشته باشید – این هیچ اشکالی ندارد. در حالی که شناخت نیازهای خود مهم است، به همان اندازه مهم است که احساسات و نیازهای خود را به دیگران بیان کنید. می دانم، این ممکن است در ابتدا سخت باشد – ما دوست نداریم دیگران را ناامید کنیم – اما با تمرین آسانتر میشود.
یکی از با ارزشترین ابزار برای بیان احساسات و نیازها، ارتباطات بی خشونت (NVC) است که توسط دکتر مارشال روزنبرگ گسترش یافته است. فرآیند چهار مرحلهای که به شما کمک میکند تا متوجه شوید: در یک موقعیت چه اتفاقی میافتد، چه احساسی دارید، چه نیازهایی دارید، و در مورد آن نیازها صحبت کنید. به عنوان مثال، شریک زندگی شما از شما میخواهد که امشب نیز شما دوباره شام درست کنید، زیرا او دیر به خانه میرسد. شما ناامید هستید – چند شب گذشته فقط شما غذا پختهاید. نیازهای شما این است که تعادل بیشتری در رابطه برقرار کنید. شما این درخواست را با شریک زندگی خود در میان میگذارید (و تصمیم میگیرید که امشب از رستورانهای بیرون بر غذای خود را سفارش بدهید).
6. نسبت به آنچه برای شما مهم است آگاهی ایجاد کنید.
وقتی از خود میپرسید چه چیزی برایتان مهم است، نسبت به ارزشهایتان آگاهی پیدا میکنید. به نوبه خود، میتوانید تصمیماتی بگیرید که شما را به ارزشهایتان نزدیکتر کند، که منجر به دستیابی (و فراتر رفتن) از پتانسیلهایتان شود. این امر منجر به یک زندگی کاملتر و سالمتر میشود.
اگر ارتباط، صمیمیت و زمان با کیفیت برای شما مهم است، باید زمانی را در زندگی خود برای ایجاد این ارتباطات و صمیمیت با دیگران ایجاد کنید. زمانی که زندگی شما خالی از ارزشهای اصلی شما باشد، احساس ناامیدی خواهید کرد. به همین دلیل است که یکی از مهمترین کارهایی که میتوانیم انجام دهیم این است که حول ارزشهایمان آگاهی ایجاد کنیم و تصمیماتی بگیریم که روزانه ما را به آنها نزدیکتر کند. بنابراین اکنون برای فکر کردن به آنها وقت بگذارید – شروع به نوشتن آنها کنید. سپس ارزیابی کنید که در حال حاضر چه چیزی بیشترین وقت شما را میگیرد و چه مواردی را در اولویت قرار دادهاید و در مقابل آنچه که میخواهید بیشتر در اولویت قرار دهید را مشخص کنید.
7. فراتر از ایگو بروید و به تشریفات زمینی بپردازید.
بیشتر اضطراب و استرس ما به این دلیل به وجود میآید که ما در حالت آگاهی محدود عمل میکنیم و در حالت آماده باش رفتار میکنیم – واکنشهای جنگ، فرار و فریز یا بی حرکت ماندن داریم. ما میتوانیم احساس استرس کنیم و حتی میتوانیم به هورمونهای استرس معتاد شویم، در مورد آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد یا در نشخوار وقایع گذشته گیر کنیم.
زمانی که بتوانیم از محدودیتهای ذهن خود فراتر برویم و با آنچه فراتر از خود و مجزا از خودمان است ارتباط برقرار کنیم، به احتمال زیاد احساس آرامش، تعلق و آسودگی خواهیم داشت. ما میتوانیم این را به عنوان یک ارتباط با چیزی بزرگتر از خودمان، مانند هوشیاری یا آگاهی جمعی درک کنیم. ما ممکن است این مهم را از طریق مدیتیشن، یوگا، تمرینات معنوی یا حتی با گذراندن زمان در طبیعت تجربه کنیم. و به عنوان HSP ها، این تشریفات زمینی به طور طبیعی میتوانند ما را آرام کنند.
8. اصالت و یکپارچگی
اصالت به معنای ارج نهادن به شخصیتتان در گفتار و کردارتان است. یکپارچگی به معنای گسترش آن به تمام بخشهای خود است.
این فرآیند حیاتی برای روانشناسان به عنوان “یکپارچگی سایه” شناخته میشود – که بخشهای پنهان خود را میشناسیم – و برای درمان ما ضروری است. از وقتی که ما کودک بودیم، هر یک از ما یاد گرفتیم که گاهی اوقات قسمتهای خاصی از خودمان را پنهان کنیم، زیرا بیان اصالتمان با حس امنیت همراه نبود، یا معتقد بودیم ویژگی حساس بودن ما به این معنی است که ما نقصهایی داریم. ما ممکن است جنبههای خاصی از شخصیت خود را در “سایه” قرار داده باشیم.
به گفته کارل یونگ، «سایه» بخشی از خودمان است که میخواهیم آن را پنهان، انکار یا سرکوب کنیم. بخشی از شفا و شکوفایی ما به عنوان افراد حساس این است که همه جنبههای خود را در آغوش بگیریم، بپذیریم و دوست داشته باشیم و بخشهایی را که در سایه قرار دادهایم آشکار کنیم.
نویسنده: ژولز دی ویتو
مترجم: آناهیتا فرهمند