. چون کودکان فاقد مهارتهای تفکر انتقادی هستند، تلاش زیادی میکنند تا سر دربیاورند که چرا والدینشان به ایشان صدمه زده، مدام سرزنششان میکنند یا نادیدهشان میگیرند. برای آنکه به بدرفتاریهایی که با ایشان شده معنایی بدهند، همواره خود را سرزنش میکنند و با خود مدام تکرار میکنند که ” من بد هستم” یا ” هیچکس منو نمی خواد”.
۲. کودکان وابسته تمام توجه خود را بر حمایت و مراقبت از دیگران، از جمله والدین خود قرار میدهند، تا بلکه تأیید و اعتباری که به آن نیاز دارند را به دست آورند.
این امر باعت میشود به این باور برسیم که وابستگی متقابل و رشد نایافتگی در خانههایی که آسیبی رخ داده، نسل اندر نسل ادامه مییابد. یعنی والدینی که فرزندان وابسته دارند، خود شخصاً فاقد خویشتن مستحکم هستند، درک درستی از حدومرز ندارند و به فرزندان خود تکیه میکنند تا رنج عاطفی که دیدهاند را تسکین دهند. در نتیجه کودکانی که هم وابسته بار میآیند، ارزشهای شخصی و درونی ندارند یا آنها را نمیشناسند. فقط زمانی احساس راحتی یا ارزشمندی میکنند که در رابطه نقش یاور را داشته باشند. همه تمرکزشان بر برآورده کردن نیازهای دیگران است و اغلب حتی متوجه این نکته نیز نیستند که خودشان هم نیازهایی دارند.
نشانههای وابستگی در بزرگسالی:
⏺️نیازی عمیق به تأیید شدن از جانب دیگران.
⏺️احساس خودارزشمندی وی منوط به دیدگاهی است که دیگران درباره وی دارند.
⏺️عادت به بیش از اندازه و توان مسئولیت بر عهده گرفتن، هم جهت گرفتن تشویق و هم کاهش رنج کسی که بسیار دوستش دارد.
⏺️مدام عذرخواهی کردن و گرفتن تقصیر به گردن، جهت برقرار کردن آرامش.
نویسنده ناشناس
مترجم :مینو پرنیانی