همدل بودن چیست و از کجا میتوان فهمید که آیا همدل هستید یا نه؟
همدل کسی است که نسبت به عواطف و احساسات پیرامون خود آگاه است، طوری که انگار این عواطف و احساسات از آن خود اوست. در مقایسه با دیگران، دنیا را به گونهای دیگر میبیند. به طرز عجیبی از عواطف دیگران باخبر است، میداند دلیل رنج دیگران کدام است و از نظر عاطفی به چه چیز نیاز دارد.
اما موضوع فقط عواطف نیست؛ بنا به نظر دکتر جودیت اورلوف، نویسنده کتاب «راهنمای بقا برای آدم همدل»، همدلها قادرند دردهای جسمانی را نیز درک کنند و حتی سرمنشاء آن را نیز میتوانند بشناسند. بسیاری از آدمهای بسیار حساس (HSP) همدل هستند، ولی بین همدلها و بسیار حساسها تفاوتهایی هست. همدلی زیاد یکی از چهار نشانگانی است که دلیلی بر HSP بودن است. گویی بسیاری از همدلها بسیار حساس هم هستند، اما هر بسیارحساسی الزاما همدل نیست.
پس از کجا بفهمیم کدام هستیم؟
سیزده نشانه همدلها:
۱. عواطف دیگران را از آن خود میشمارید.
فرقی نمیکند کسی که کنار شماست چه احساسی دارد، حتی اگر خود احساس کنند که عواطف خود را بروز ندادهاند، آن را احساس میکنید. ضمناً، طوری عواطف دیگران را حس میکنند که انگار احساس خودتان است. اساساً مانند اسفنج، عواطف دیگران را جذب میکنید.
چگونگی این کار جای بحث دارد، اما همینقدر میدانیم که بسیاری از همدلها، نرونهای آینهای فعالی دارند—بخشی از مغز که علائم عاطفی دیگران را میخواند.
اگر شما همدل باشید، میتوانید کوچکترین علائم تغییر در چهره، زبان بدنی و یا حتی تن صدای او را تشخیص دهید. موضوعی که دیگران متوجه آن نمیشوند و بلافاصله احساس وی را حس میکنید.
این نرونهای آینهای باعث میشوند که شما احساسات دیگران را با احساسات خود یکی فرض کنید.
۲. گاهی وقتی در جمعی حضور مییابید، به یکباره احساس درهمشکستی میکنید.
نه فقط در گفتگویی دونفره، بلکه در یک جمع هم همینطور است. اگر همدل باشید، رفتن به یک جمع میتواند چالشبرانگیز باشد؛ چون ممکن است به یکباره دچار عواطفی شوید که اصلاً سرمنشاء آن را نمیدانید.
۳. انرژی فضای یک اتاق بر شما اثر میگذارد—خیلی زیاد.
جای تعجب ندارد، اما همدلها معمولاً به فضای گرداگرد خود حساس هستند. وقتی دوروبرشان سرشار از صلح و آرامش باشد، سرحال میشوند، چون با کیفیات درونی خود پیوند مییابند. به این ترتیب، مکانهای زیبا برای آدمهای همدل متحولکننده است؛ چه باغ باشد، چه اتاقی گرم و صمیمی یا راهروهای یک موزه. محیطهای پراآشوب یا غمانگیز نیز درجا سطح انرژی آدم همدل را کاهش میدهد.
۴. میدانید که آدمها در چه حالی هستند.
دکتر جودیت اورلوف، متخصص در زمینه همدلی، چنین توضیح میدهد که از ویژگیهای اصلی آدمهای همدل این است که احساسات دیگران را به خود جذب میکنند. شاید بالاخره یاد بگیرند که اینقدر احساسات دیگران را جذب نکنند، و برخی حتی اصلاً جذب نمیکنند. اما همدلها همگی میدانند که فرد میخواهد چه چیزی را ابراز کند، حتی وقتی بیان آن برایشان دشوار است. همدلی، اساساً یعنی فهم و مرتبط شدن با دیگران؛ یعنی دانستن اینکه دیگران در چه حالی هستند.
۵. آدمها نزدتان میآیند تا پندشان دهید.
در حلقه دوستان، دیگران برای پند گرفتن، مورد حمایت واقع شدن و تشویق شدن نزد فرد همدل میروند. لازم به توجه است که همدلها شنوندههای خیلی خوبی هستند و صبورانه به آنچه دیگران میخواهند بگویند، گوش فرا میدهند و از عمق قلب خود پاسخ میدهند.
اگر این موضوع برایتان آشناست، پس احتمالاً میدانید که این کار گاهی چقدر دشوار است. گاهی آدمها درک نمیکنند که چقدر گوش کردن و پند دادن از شما انرژی میگیرد، ولی برخی از آدمها قدردان این امر هستند.
۶. حوادث غمانگیز و یا خشونتبار در تلویزیون میتواند کاملاً فرد همدل را از پا درآورد.
اگر آدم همدلی هستید، حتی وقتی اتفاقی برای شما نیافتاده باشد، بلکه کیلومترها آن طرف برای آدمهای ناآشنا رخ داده باشد، انگار برای شما رخ داده است… حتی اگر اتفاقی داستانی و خیالی باشد. واکنشی که میتواند کاملاً ویرانتان کند. آدمهای همدل نیز همچون HSPها نمیتوانند صحنههای خشونتبار یا تراژدیهای انسانی را تماشا کنند، حتی اگر از نظر دیگران صرفاً موضوعی سرگرمکننده باشد.
۷. نمیتوانید جلوی ابراز احساسات خود نسبت به حیوانات و کودکان را بگیرید.
همه میدانند که کودکان معجزههایی کوچک هستند و سگها و گربهها با نمکاند. اما برای آدم همدل این احساسات بسیار قویتر است. نمیتوانید وقتی کودک یا حیوانی را میبینید، جلوی خود را بگیرید؛ فورا خم میشوید و ابراز احساسات میکنید. ممکن است از نظر عدهای این نوع واکنشتان «بیش از اندازه» باشد، ولی از نظر شما مگر میتوان غیر از این بود؟ همه عواطف مثبتتان در ملاقات با کودکان و حیوانات روی کار میآید.
۸. ممکن است بیماریهای جسمانی دیگران را نیز حس کنید—نه فقط عواطف ایشان را.
وقتی کسی مریض میشود یا زخمی میشود، ممکن است تا حدی که بیماری وی از آن خود شماست، پیش بروید. موضوع فقط همدردی یا نگرانی برای فرد بیمار نیست، بلکه نشانگان بالینی مشابه درد وی را شما هم خواهید یافت. این موضوع میتواند باعث سلب آسایش شود. شاید «نبوغ» به حساب میآید، ولی چیزی است که اکثر همدلها آن را دوست نداشته باشند؛ اما دقیقا به همین خاطر است که آدمهای همدل، مراقبین استثنایی هستند. بدون این توانایی قادر نیستند با کسانی که رنج میبرند ارتباط برقرار کنند. جای تعجب ندارد که آدمهای همدل معمولاً پرستار، پزشک، مددکار، پرستار سالمندان یا شفادهنده شوند. اگر قادرید درد و رنج دیگران را حس کنید ولی نخواهید کاری کنید، جای تعجب دارد.
۹. در روابط نزدیک و صمیمانه ممکن است از پا درآیید.
روابط میتواند برای هرکسی چالشبرانگیز باشد. اما فقط تصور کنید که برای کسانی که میتوانند متوجه کمترین خلقها و ناراحتیها شوند و حتی دروغهای شریک زندگی خود را بفهمند، چه چالشهایی رخ خواهند داد. حتی عواطف خوشایند نیز میتواند باعث از پا درآمدن شود؛ بله، احساسات مثبت نیز میتواند انسان را از پا درآورد—طوری که روابط باعث شود احساس «خفگی» کنید. برایتان آشناست؟
اما ماجرا جدیتر از اینهاست. وقتی با هم زندگی میکنید، فضایی که به اشتراک گذاشته شده نیز میتواند خود بدل به مانع شود. آدم همدل همیشه متوجه انرژی همسر خود میشود. از نظر یک آدم همدل، خانه پناهگاه است؛ جایی که میتواند ایشان را از شر حسهای مزاحم رها سازد، و این در حالی است که شریک زندگی بر این باور است که آدم همدل اثر زیادی میگذارد.
گاهی آدمهای همدل به همین دلایل ترجیح میدهند که تنها باقی بمانند و برخی نیز یاد میگیرند با این موضوع کنار بیایند—شاید با داشتن اتاقی برای خود بتوان این فضای خصوصی را ایجاد کرد. یا (موضوع مهمیست) همسری یافت که به این حدود و مرزها بسیار احترام بگذارد.
۱۰. شکارچی دروغ هستید.
البته گاهی برخی میتوانند فریبتان بدهند… اما حتی همین مواقع، متوجه هستید که از اول برخلاف علائم هشداردهنده دل و رودهتان عمل کردهاید. آدم همدل قادر است حتی کمرنگترین علائم اجتماعی را پردازش کند و دیگران تقریباً غیرممکن است که بتوانند نیات واقعی خود را از آدمهای همدل پنهان کنند. حتی اگر ندانید که خواسته واقعی یک شخص چیست، اما حس میکنید که شخص چندان هم صادق نیست، هرچند که مستنداتی نداشته باشید.
۱۱. درک نمیکنید چرا رئیس، تیم خود را در الویت قرار نمیدهد.
بسیاری از مدیران توجه چندانی به نیازهای اعضای گروه خود ندارند. اگر آدم همدلی هستید، چنین رفتار رئیستان صرفاً بیادبانه یا آزاردهنده نیست، بلکه معنایش شکست خوردن رهبر گروه است. شاید چون آدمهای همدل شخصاً نمیتوانند مدیرانی عالی شوند و وقتی مدیری همدل باشد، همیشه به حرفهای اعضای گروه خود توجه میکند و تلاش میکند تا آدمها را گرداگرد هدفی مشترک حفظ کند.
آدمهای همدل معمولاً دقیق و با توجه هستند و مطمئن میشوند که همه اعضای گروه احساس شنیده شدن کنند. نتیجه این کار صرفاً داشتن گروهی شادتر نیست، بلکه باعث میشود تا بر اساس اطلاعات همهجانبه، تصمیمات بهتری گرفته شود.
۱۲. روی دیگران تأثیری آرامبخش دارید—همینطور قدرت شفادهی.
بله، حقیقت دارد. همانطور که آدمها برای گرفتن پند و نصیحت به همدلها رجوع میکنند، در کنار آدمهای همدل احساس آرامش هم میکنند. در واقع، آدمها ناخواسته وقتی دوران دشواری را سپری میکنند، ترجیح میدهند که در کنار دوستان همدل خود قرار گیرند.
با استفاده از همین ویژگی، میتوانید دیگران را شفا دهید؛ چون با کمک به ایشان، باعث میشوید الگوهای ناسالم رفتاری خود را تغییر دهند.
اما اگر حساسیت و همدلی خود را آشکار نکنید، نمیتوانید از این نبوغ خاص خود جهت ایجاد تغییر استفاده کنید.
۱۳. نمیتوانید دیگری را در رنج و عذاب ببینید ولی کاری انجام ندهید.
آیا میتوانید از کنار یک آدم نیازمند به سادگی بگذرید، بیآنکه با خود فکر کنید که چه کمکی از دستتان برمیآید؟ آیا میتوانید با فکر به اینکه «کار دارم» از فکرش به درآیید؟
اگر جوابتان «نه» است، پس یعنی آدم همدلی هستید.
به همین دلایل است که آدمهای همدل، اشخاصی تحولساز در جامعه بشری هستند.
آدمهای همدل نمیتوانند دیگران را نادیده بگیرند؛ به همین خاطر است که توانمند و شفادهندهاند و خیرشان به دنیا میرسد.
نویسنده: آندره سولو
مترجم: مینو پرنیانی