ما آدمهای بسیار حساس، احساس میکنیم اگر “بله” را نگوییم، دیگران را ناراحت میکنیم. اما این ” بله” گفتنها فشارزاست، و به زودی حتی برای خودتان نیز بی اهمیت خواهید شد، وای به حال دیگران.
آدمهای بسیار حساس (hsp) معمولاً برای افتادن در دام خشنود کردن دیگران یا انجام کارها و رفتارهایی که خواست دیگران است، آمادگی بیشتری دارند. من هم جزو همین دسته هستم. به خود تا سرحد جنون استرس وارد میکنم: اگر احساس کنم ممکن است کسی را از خود برنجانم لال میشوم (و در نتیجه مثلاً رییسم گمان میبرد که من خنگم)، یا اگر مجبور شوم برنامهای که با دوستم داشتم را برهم بزنم و او دلخور شود، من صد برابر ناراحت میشوم. آشناست؟
در طول دوران کاری خود، ساعات کاری طولانی داشتهام (اکثر ما hsp ها همین طور هستیم). اما وقتی که آدمی باشی که دنبال راضی کردن دیگران از خود هستید، آنوقت از ترس طرد شدن یا کنار گذاشته شدن، در دام خوشنود کردن دیگران می افتیم. اغلب مسیر و راه خود را تغییر میدهیم تا دیگران را از خود راضی نگه داریم، بهای اینکار فدا کردن خودمان است (حال چه خوابمان، چه زمان بودن با خانواده و امثالهم). اغلب بر سرکار تا دیروقت میمانم، و خیلی به این موضوع فکر نمیکنم، و اگر اخروقت هم از من خواسته شود که بمانم، و کاری را لحظه آخری از من بخواهند، انجام میدهم. این “خواهش” کردنها و بعد انتطار ایجاد کردنها برای اینکه تا دیروقت کار کنم، روز به روز مثل بهمن بزرگتر و بزرگتر میشود. همیشه سعی میکنم مراجعین (و رییسم را) خوشحال کنم.
راضی کردن دیگران یعنی نداشتن مرز
به مرور کاسه صبرم پر میشد ولی این را هم میدانستم که اگر به رییسم “بله” نگویم، ناراحت میشود. (از اینکه فکر کنند کم آوردهام، متنفر بودم). پس به جای در نظرگیری حدومرز همیشه میگفتم، ” بله”. این امر ممکن است در اوقات دیگری هم رخ دهد، همان زمانی که واقعاً میخواهی از امری اجتناب کنی، ولی به یکباره میبینی که در حال انجام دادن آن هستی. انجام کارها به صورت مناسب و مهربان و کمک حال بودن ویژگی آشکارا خوب ماست (خاص ما hsp ها ست). اگر کمک و یاوری خود را تقدیم دیگران میکنید، چون میخواهید که این کار را بکنید، خیلی هم خوب است! اما اگر نگرانید و از خود میپرسید که یک دقیقه صبر کن، یا اگر بگویم “نه” یا با آنچه می گویند موافق نباشم، از من عصبانی میشوند؟ آیا دیگر دوستم نخواهند داشت؟ آیا از موضع بالا نگاهم خواهند کرد؟ آنوقت موضوع نگران کنندهای در کار است.
اگر مشغول خواندن این مطلب هستید، حدس میزنم که شما هم آدمی hsp هستید که درصدد خشنود کردن دیگران از خود هستید. برای اینکه تمایلات درونی خود به راضی کردن دیگران را کاهش دهم و بر سلامتی روانی و جسمانی خود بیافزاییم، روشهای جدیدی را امتحان کنم، به نظرم به کار شما هم میآیند.
۴ روش برای اینکه hsp ها در دام خشنود کردن دیگران نیافتند.
۱. برای در ارتباط قرار گرفتن با خود وقت صرف کنید.
برای بسیاری از ما خیلی چیزها یکباره رخ میدهد. به هر حال فهمیدهام که با فرصت دادن به خودم، و سکوت کردن، بهتر با خودم ” در ارتباط” قرار میگیرم. میتوانید مراقبه کنید، بنویسید، و یا فقط بنشینید و به دنیا بنگرید. با خود وقتی را صرف کردن، بدون اینکه مانعی بر سر راهتان باشد. مثلاً تماشای محدود تلویزیون، گوش فرا دادن به موسیقی، وسایل ارتباط جمعی، و امثالهم واقعاً مفید واقع میشود. کمکتان میکند با کسی که هستید و احساس کردن خود واقعیتان راحتتر باشید. لازمه اینکار ممکن است این باشد که به چیزی (یا خیلی چیزها) “نه” بگویید تا بتوانید وقتی برای خود داشته باشید. ولی برای ما hsp ها خیلی مهم است که اینکار را بکنیم و از درهم شکستن خود جلوگیری کنیم و پاهایمان در لحظه حال روی زمین باشد.
۲. از تلفن دوری کنید
دوری کردن از فضای مجازی (توصیه آن از طرف کسی که در کار فروش مجازی است، دیوانگی به نظر میرسد) کمک کننده است. اغلب در فضای مجازی به ما گفته میشود، ” چه کنیم”، یا چه چیز” جذاب” است یا باید دنبال چه باشیم. اما واقعاً آنچه باید دنبالش باشیم این است که ببینیم واقعاً دنبال چه هستیم. اهداف و خواستههایمان چیستند، و چه چیزی را دوست داریم و برایمان ارزشمند است.
۳. دست از پرسیدن نظر دیگران بردارید
من که واقعاً در این زمینه بد عمل میکنم. حتی وقتی موضوعات مهمی نیست و میشود شخصاً تصمیم گرفت، و میپرسم تا بازخورد بگیرم. مثلاً از همه میپرسم، حتی از سگشان که کدام لاک ناخن را بزنم (حتی اگر نظرشان کاملاً برخلاف نظر خودم باشد). یا از دیگران میخواهم که ابتدا آنان نظر خود را بدهند، بخصوص اگر مدیرم باشد، چون نمیخواهم در چشمشان احمق به نظر برسم.
اما این روزها، در تلاشم تا درباره امور جزئی که می دانم تصمیم خودم بدون اشکال است، کمتر نظرخواهی کنم. (البته، نظرخواهی کردن در خیلی امور مفید است، اما نه برای هر چیز). در عوض، سعی میکنم وقتی را صرف فکر کردن کنم، ولی درباره چه فکر کنم؟ چه احساسی در اینباره دارم؟
به نظر ساده میرسد اما میتواند تغییراتی بزرگ ایجاد کند، و اغلب، برای کسانی که ابتدا نظر دیگران را میپرسند، دهشتناک به نظر میرسد. با دست برداشتن از این کار احساس قدرت خواهید کرد. ضمناً، ما به عنوان آدمهای hsp شهود خیلی خوبی داریم. چرا از آن استفاده نکنیم.
۴. برای تصمیم گیری، زمانی در نظر بگیرید.
امروزه وقتی از تصمیم گیری صحبت میکنم، سعی میکنم اندکی بیشتر فکر کنم، مخصوصاً قبل از اینکه تصمیمات بزرگی بگیرم. فکر کردن در اینباره و در نظرگیری مدت زمانی که به درازا میکشد، عواملی مهم هستند. آیا فرصتش را دارم؟ آیا باعث استرس من میشود؟ اینها سوالاتی کلیدی قبل از گرفتن تصمیم هستند. اگر میتوانید سعی خود را بکنید، عقب بایستید و ابتدا درباره این سؤالات خوب فکر کنید. زیر بار تعهدات زیاد رفتن میتواند باعث شود از پا در بیایید، نکتهای که hsp ها از آن بابت در امان نیستند، و میتواند ما را تحت استرس (غیر ضروری) قرار دهد.
و بالاخره اینکه، موضوع صرفاً به “نه” گفتن مرتبط نیست، “بله” گفتن به خودتان است. به عنوان آدمهایی که اهل خشنود کردن دیگران هستیم، و hsp هم هستیم، باید به خاطر داشته باشیم که “نه” گفتن، ما را آدمهای بدی نمیکند، ابداً. حدومرز داشتن خوب است و برای ما hsp ها حیاتی است. چون اگر همیشه “بله” بگوییم، خود را نابود کردهایم.
بله، بیرون آمدن از مسیر فکری خشنود کردن دیگران ساده نیست. اما ما با گامهایی هرچند کوچک میتوانیم بر سلامت روان و شادی خود تاثیری مثبت داشته باشیم و این از هر چیز دیگری مهمتر است.
نویسنده: فران جولی
مترجم: مینو پرنیانی