وقتی دلسوزی یک آدم بسیار حساس، بهای سنگینی پیدا می‌کند: درس دردناک نادیده‌گرفتن علائم هشدار

شاید مهم‌ترین نکته‌ای که یک خانواده سالم و خود‌دوستدار به فرزند خود آموزش می‌دهند، مستقیم یا غیرمستقیم، همان خود‌دوستداری (Self-Love) است؛ یعنی مرز گذاشتن، و انتخاب خود به جای نجات دادن دیگران. اما وقتی خانواده‌ای …

WhatsApp Image 2025 09 25 at 07.38.13 8af67f03

شاید مهم‌ترین نکته‌ای که یک خانواده سالم و خود‌دوستدار به فرزند خود آموزش می‌دهند، مستقیم یا غیرمستقیم، همان خود‌دوستداری (Self-Love) است؛ یعنی مرز گذاشتن، و انتخاب خود به جای نجات دادن دیگران. اما وقتی خانواده‌ای سالم نباشد، چاره‌ای برای فرزندان این‌گونه خانواده‌ها باقی نمی‌ماند مگر اینکه بهایی بسیار، بسیار سنگین بپردازند یا شانس بیابند این درس حیاتی را بیاموزند.

این مسئله به‌خصوص برای آدم‌های بسیار حساس (HSP) و همدل (empath) که دارای همدلی شدید و تمایل به دیدن “خوبی‌های پنهان” در دیگران هستند، دشوارتر است. آن‌ها اغلب صدای درونی خود (شهود) و علائم هشدار را به امید اینکه فکر می‌کنند می‌توانند فرد مقابل را تغییر دهند یا شرایط را کنترل کنند، نادیده می‌گیرند.

روایت پیش رو، که ممکن است تلخ به نظر برسد، حکایتی نمونه از مراجعی عزیز است که به خوبی این دوراهی دردناک را نشان می‌دهد:

نادیده‌گرفتن پیام دوست و توهم کنترل

مراجع می‌گفت: «از شروط ازدواجم این بود که اگر بفهمم اعتیاد داری، حتی اگر ده بچه داشته باشم جدا خواهم شد. خیلی هم محکم و واضح گفتم.»

شاید دلیل این اصرار، این بود که دوستی به او گفت: “می‌گویند سالم نیست.”

«نمی‌دانم چرا حرف دوستم را باور نکردم. فکر می‌کردم اگر با او اتمام حجت کنم، موضوع حل می‌شود. او انکار کرد و من ساده‌دل فکر کردم این انکار راست است. نمی‌دانستم آنچه فرد درگیر اعتیاد به آن خو کرده، دروغ‌گویی است. چشمان من فقط به دنبال پتانسیل مثبت او بود، نه واقعیت پیش رو.»

در اینجا بود که از او پرسیدم: «چطور متوجه شدی که واقعیت چه بوده است؟»

او با جزئیات دقیق، علائم را برشمرد؛ انگار که درس زندگی‌اش را حفظ کرده است: «سپری کردن وقت زیاد با دوستان، اصرار به این کار، هروکر کردن‌های زیاد، مصرف مشروب و سیگاری را شریکی کشیدن، خاراندن شدید سر، گشاد شدن مردمک چشم، بدبینی، زل زدن به یک نقطه و حالت‌های افسردگی…»

در پاسخ گفتم: «می‌بینم که علائم را خوب می‌شناسی، اما افسوس که این دانش با این هزینه به دست آمده است.»

آهی کشید و گفت: «کاش قبل از ازدواج می‌دانستم. وقتی متوجه شدم، دیگر دو بچه داشتم.»

درس مهم برای هر HSP و همدل

این جمله نهایی، “وقتی دو بچه داشتم”، اوج تلخی و بیانگر هزینه نادیده گرفتن مرزها است. وقتی خود‌دوستداری ما ضعیف است، تنها چیزی که به ما نیرو می‌دهد، یک امید واهی برای “نجات دادن” است. اما یک فرد بسیار حساس باید بداند که وظیفه ما نجات دادن دیگران نیست؛ وظیفه ما حفظ سلامت خودمان است.

چند نکته کلیدی این روایت برای آدم‌های بسیار حساس:

۱. توصیه دوستان و همچنین شهود خود را جدی بگیرید: “ندا” یا همان صدای درونی شما، به دلیل پردازش عمیق اطلاعات، اغلب واقعیت را بهتر می‌فهمد. هرگز برای کسی که به او شک دارید، مرزهای خود را مذاکره نکنید. مرزهای شما خطوط قرمز شما هستند، نه پیشنهادات قابل بحث.

۲. به دنبال “آینده‌نگری” نباشید، “واقعیت” را ببینید: افراد بسیار حساس تمایل دارند به جای دیدن آنچه فرد هست، پتانسیل آنچه می‌تواند باشد را ببینند. این خطرناک است. اگر کسی امروز علائم هشدار را دارد، بدانید که این واقعیت امروز شماست.

۳. خود‌دوستداری، مقدم بر همدلی: قاطعیت و “نه” گفتن، بی‌رحمی نیست؛ مراقبت از خود است. اگر انرژی عاطفی شما صرف تلاش برای کنترل یا تغییر یک فرد ناسالم شود، چیزی برای مراقبت از خودتان یا فرزندانتان باقی نمی‌ماند.

۴. مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیرید

آموختن این درس در بزرگسالی سخت است، اما اولین قدم این است که بالاخره بپذیریم: ما مستحق روابط سالم و امن هستیم و این انتخاب، اولین قدم خود‌دوستداری است.

مینو پرنیانی