برخی از خودشیفتهها آشکارا بسیار حساس هستند. به نظر میرسد که امروزه خودشیفتگی در جامعه ما فراگیر شده است، و عواقب آسیب رسان فراوانی داشته است. در فرهنگ لغات آکسفورد تعریف خودشیفتگی عبارت است از “خودخواهی، احساس حق به جانبی، فقدان همدلی، و نیاز به مورد ستایش واقع شدن و مشخصاً یک گونه شخصیتی هستند.”
گروه پژوهشی کلینیک مائو اشاره میکند که “کسانی که اختلال شخصیتی خودشیفتگی دارند، گمان میکنند که از دیگران شاخصترند و نسبت به عواطف دیگران ارزش چندانی قائل نیستند. اما ورای این نقاب دروغین، اعتماد به نفس افراطی و کاذب، و عزت نفس شکنندهای وجود دارد و نسبت به کوچکترین انتقادی شکنندهاند.
از آنجایی که حس خودارزشمندی و هویت یک خودشیفته غالباً من (ego) مدار است (مبتنی بر خاص بودن، متکبر بودن، خودپسندی، ظاهر پر نخوت، حس خودبزرگ بینی، در سلطه جو بودن، خود را محق دانستن، خودنمایی ظاهرگرایانه و مادی پرست بودن و غیره). بسیاری از ایشان نسبت به واقعیت بسیار حساس هستند یا نشانههایی از بی توجهی حقیرشماری، سرزنش کردن، یا مقایسه کردنهای نامناسب انجام میدهند که به نظر خودشان نشان دهنده اعتماد بنفس ایشان است.
باید به خاطر داشت که بسیاری از آدمهای بسیار حساس خودشیفته نیستند. آدمهای بسیار حساس اغلب آگاه، همدل بوده، شنوندههای خوبی هستند که با خودشیفتگی ضدیت دارد. ویژگی شاخص بسیار حساسهای خودشیفته در ترکیب در خودفروماندگی، تکبر، عطش در اینکه دیگران با ایشان کج دار و مریز رفتار کنند و واکنش منفی وقتی که احساس کنند واقعاً و عملاً یا به طور روانی حتی در امور بی اهمیت و پیش پاافتاده نادیده گرفته شده یا کنار گذاشته شدهاند.
سه ویژگی مشترک در آدمهای بسیار حساس خودشیفته را در کتابهای خود “چگونه از پس خودشیفتهها برآییم” و “راهنمای عملی برای خودشیفتهها تا تغییر کرده و خویشتن متعالیتری بیابند” آوردهام. برخی آدمها ممکن است در موقعیتی یکی از این سه ویژگی را از خود نشان دهند که چندان جای نگرانی ندارد، اما یک بسیار حساس خودشیفته معمولاً هر سه ویژگی را با هم دارد.
یکی از آشکارترین ویژگیهای آدمهای بسیار حساس خودشیفته واکنش منفی است که نسبت به انتقاد از خود نشان میدهند. بیشتر آدمهای بالغ قادرند اعتبار انتقادات را مورد بررسی قرار داده و آنچه درست است را بپذیرند. بازخوردهای دیگران میتواند ابزار خوبی برای یادگیری باشد. اما آدمهای بسیار حساس خودشیفته به گونه دیگری عمل میکنند. به هر انتقادی واکنش شدید نشان میدهند. حتی اگر انتقادی که صورت گرفته سیاستمدارانه، مستدل و با ساختار باشد. معمولاً همه چیز را شخصی میکنند. “چطور جرات میکنی با من اینجوری حرف بزنی” و رها کردن برایشان دشوار است، ” چرا پارسال جلوی پسرم با من اون کار را کردی؟ ” دو ویژگی دیگر مشترک آدمهای بسیار حساس خودشیفته و خودشیفتهها رنجش (نزاع روزافزون) و خشم (برونریزی خشمگینانه) است.
در هردو مورد شخص خودشیفته، جاروجنجال به راه انداخته و درگیر نشخوار فکری میشود که چرا مانعی برسرراه وی قرار گرفته است (غیرمنطقی بودن استدلالش هم برایش مهم نیست)، یا چرا اصلاً به وی بی توجهی شده است. معمولاً آدمهای بسیار حساس خودشیفته در کنار آمدن با شرایط مشکل دارند، مخصوصاً وقتی که متوجه میشوند دنیا الزاماً به میل ایشان نمیچرخد و نمیتوانند خواسته خود را به کرسی بنشانند.
_” هر وقت شوهرم میفهمه که قرار نیست اوضاع به میل او باشه، شرایط را سختتر و پیچیدهتر میکند” ناشناس
_” وقتی چیزهایی که خریدیم را اینجوری میگذاری روی کانتر فروشگاه، خیلی بدم میاد. قبلاً هم بهت گفته بودم. ” مادر به دختر در فروشگاه
از دیگر مواردی که ماشه آدمهای بسیار حساس را میکشد از این قرار است:
⬅️به خودشیفته گفته شود مسائل مهمتر از خواستههای او نیز وجود دارند.
⬅️خودشیفته نتواند آنا خواسته خود را برآورده کند. معمولاً میخواهد که خواستهاش سریعاً اجابت شود.
⬅️وقتی از خودشیفته خواسته شود که مسئولیت شکستن تعهدات خود را بپذیرد، از او پیروی نشود، قواعد بازی او رعایت نشود، مرزهایش شکسته شود.
⬅️خودشیفته احساس کند که طرد شده و “خاص” نیست. چون از او قدردانی زیادی نمیشود.
⬅️ وقتی کسی مستدل با وی مخالفت کند، دچار نشخوار فکری میشود.
⬅️خودشیفته احساس کند که در مرکز توجه نیست و /یا دچار حسادت شود، وقتی که میبیند کسی دیگر را تشویق و تحسین میکنند.
مجدداً می گویم که همه بسیار حساسها خودشیفته نیستند. آدمهای بسیار حساس خودشیفته از احساس نادرست خاص بودن، فوق العاده بودن، انرژی میگیرند، و وقتی دیگران ستایششان نمیکنند، فرو میریزند.
آیا خودشیفته میتواند در راستای بهبود تغییر کند؟ شاید. اما فقط در صورتی که آدم بسیار حساس آگاهی باشد و بخواهد که شجاعانه خودشناسی کند. چون خودشیفتهها معمولاً تمایلی به تغییر ندارند. مگر اینکه قرار باشد روابط صمیمانه خوب خود را از دست بدهند. لازم است که خود را از آنچه نادرست است، خلاص کنند. کسانی هم که با خودشیفتهها کار و زندگی میکنند، بهتر است سطح آگاهی خود را بالاتر برده و از شجاعت و جرات ورزی بیشتری برخوردار شده و بخواهند که روابط مبتنی بر احترام متقابل وجود داشته باشد.
نویسنده: ن. پرستون
مترجم:مینو پرنیانی