معمولاً مردم نسبت به کسانی خوشآمدگویی روا میدارند که نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خود روا میدارند، حتی وقتی که برای خودشان دردسر درست میکنند.
کیست که از تعریف و تمجید خوشش نیاید؟ باعث میشود از خودمان لذت ببریم و بفهمیم که دیگران از چه چیزی در ما خوششان میآید.
چه چیزی تعریف و تمجید را شاخص میکند؟
- تمرکز بر یکی دو ویژگی شخص است.
- شواهدی از آن وجود دارد.
- از صمیم قلب و صادقانه ابراز میشود.
گرچه تمامی تعریف و تمجیدها این سه ویژگی را با هم ندارند، اما همه خطرناک نیستند، اما برخی تعریف و تمجیدها میتواند برای ما درونگرایان بسیار خطرناک باشد. میخواهم به برخی از خوشامدگوییها اشاره کنم که گرچه مثبت به نظر میرسند، اما به جای اینکه مایه رشدتان باشند، برعکس دست و پا گیر هستند.
۴ خوشامدگویی دست و پاگیر
۱. دختر (پسر) خوب
به احتمال زیاد بسیاری از شما این تعریف و تمجید را از دوران کودکی شنیدهاید. نوعی خوشامدگویی که میتواند دست و پاگیر شود. معمولاً والدین از این خوشامدگویی استفاده میکنند و شک ندارم که قصد و نیتی والدین کاملاً خیر است. تشویقی ست مهم که هر کودکی به دنبال گرفتن آن است، و این گونه تأیید بزرگترهای زندگی خود را کسب میکند .
اما این تعریف و تمجید فقط زمانی نصیب ما میشود که ساکت، مطیع، شنوا و فرمانبر باشیم. در نتیجه تعریفی نیست که ویژگیهای کودک را آشکار کند و بیشتر براین نکته اشاره دارد که کودک اهل ایجاد مزاحمت برای بزرگسالان نیست و این تعریف و تمجید شرایط را برای اینکه بسیار متمایز و درستکار شویم، فراهم میسازد. درونگرایانی مثل بنده و شما ذاتاً و غالباً ساکت، فکور و مشاهده گر هستیم و همینها باعث میشود تا کسی که مراقبت از ما را بر عهده دارد به راحتی ما را مدیریت کند.
ولی برچسب «خوب» خوردن باعث میشود تا کودک مدام خود را اصلاح کند تا این تعریف و تمجید را بشنود. وقتی این تعریف و تمجید زیاد شنیده شود کودک یاد میگیرد تا «خوبی» خود را زیاده از حد جدی بگیرد.
۲. شنونده خوبی هستی
درونگرای عزیز شمایید؟ شما میشنوید، مهربان هستید، و در حمایت از کسانی که به شما نیاز دارند ثابت قدم هستید. خالصانه به بهزیستی دیگران اهمیت میدهید، میخواهید که دنیا جای بهتری برای زیستن باشد و سهم خود را در این راستا انجام میدهید. بعد از ساعتها گوش فرا دادن به دوستتان و توجه به تمامی جزییات صحبتهایش و بحرانهای که ذهنش را به خود مشغول کرده و تأیید کردن او و ارائه عواطف و درک خود، جایزهای دریافت میکنید: دوستتان میگوید، «چه شنونده خوبی هستی!» دوستتان از داشتن آدمی مثل شما شانس آورده، ولی موضوع مهم این است که آیا برای انرژی و وقتتان ارزش قائل هستند یا نه.
پس از مدتی گوش کردن آیا صحبت وی را قطع میکنید تا کاری که لازم است را انجام دهید؟ آیا همیشه خود را ناچار به گوش فرادادن میکنید، حتی زمانی که برایتان کار راحتی نیست ؟
۳. کار کردن با تو خیلی راحته
در محیط کار، کار قابل قبول ارائه میکنید، آدم قابل انعطافی هستید و اضافه بر سازمان نیز کار میکنید. با دیگر اعضای گروه مشارکت دارید، و هر اطلاعاتی را که از شما بخواهند در اختیارشان قرار میدهید. از نزاع کردن بیزارید، اما وقتی در موقعیتهای دشوار قرار میگیرد، مشکلات را با خویشتنداری و فکورانه حل میکنید. کار کردن با شما ساده است، و از داشتن استانداردهای سطح بالا احساس غرور میکنید.
اگر چنین تعریف و تمجیدی را دریافت کردید، به احتمال زیاد در محیط کار به شما احترام گذاشته میشود. بله، اما آیا شما هویت حرفهای خود را در گرو این گونه تعریف و تمجیدها قرار میدهید یا نه. آیا برای رسیدن به اهداف حرفهای خود طرح و برنامهای دارید یا نه؟ آیا این تعریف و تمجیدها باعث میشود که در الویت های کاری خود تغییری ایجاد کنید؟ آیا مسائل بسیاری را در محیط کاری خود متحمل میشوید اما هیچوقت برای تغییر تلاشی نمیکنید ؟
۴. همسری حامی هستی
همسرتان خیلی به شما وابسته است. به او گوش فراداده و پندش میدهید، هر کم و کسری که زندگیتان دارد که به دلیل بی برنامگی و یا ساختگی ایشان فراهم شده را شما راست و ریست میکنید. درکشان میکنید و نیازهایشان را برآورده میکنید. مدام از ایشان قدردانی میکنید و از هرآنچه به زندگیتان آوردهاند، خوشحالید. دوست داشتن و حمایت از همسرتان باعث شادی شماست و بی شک سنگ بنای یک ارتباط سالم همین است. اما اگر این رابطه دوطرفه نباشد، میتواند دردسرساز باشد. نکته مهم این است که ببینید آیا شما هم متقابلاً همانقدر که میبخشید، دریافت میکنید یا خیر. آیا در ارتباطات احساس ارزشمندی میکنید؟ آیا در بخشش همرتبه عمل میکنید؟
چگونه به خود ارزش بیشتری بدهید
همه تعریف و تمجیدهای فوق صرف نظر از اینکه چه انگیزهای پشت آن وجود دارد، به آدمهای باتوجه و مهربان ابراز میشود. اما باید درنظر داشته باشید که از آدمهای که طبق عادت دیگران را به بهای آسیب رسانی به خود ترجیح میدهند نیز همین قدر تعریف و تمجید میشود. یقین دارم، چون این اتفاق بارها دربارهٔ خود من رخ داده است.
پس آدمهای مهربان و همدل چگونه میتوانند از خود محافظت کنند؟
با حدو مرز!
حدومرز یعنی جایی که شما خاتمه میدهید و من شروع میکنم، جایی که نشان میدهد آسایش شما نباید مخل آسایش من شود، جایی که اهدافتان نباید با اهداف من تداخل پیدا کند. جایی ست که فقط زمان و انرژی شما مهم نیست، زمان و انرژی من هم مهم است و جایی ست که ابراز نظرم مهمتر از حفظ آرامش میشود.
دورانی از زندگیم بالاخره تصمیم گرفتم تا در ارتباط خود حدومرزی در نظر بگیرم. خواستم این بود که با همه وجود ببخشم. این کار باعث خوشحالی من میشد. چیزی در عوض نمیخواستم. آدمی نبودم که در ازای آنچه میبخشند، چیزی طلب کنم. این گونه بودم. تا اینکه با آدمهای برخورد کردم که حتی در مقابل همه آنچه میبخشیدم حاضر نبودند که مرا «خوب» بشمارند.
اگر شما هم مثل من این گونه تعریف و تمجیدها را شنیدهاید به مرزهایی که میتوانید در نظر بگیرید فکر کنید و ببینید که آیا به قدر کافی به خودتان نیز توجه دارید یا نه .
آیا ممکن است که دلتان را به این تعریف و تمجیدهای برچسب گونه خوش کرده باشید و در عوض خود تحت فشار باشید؟
آیا وقتی حتی شما را «خوب» نمیشمارند، باز به اعمال خود ادامه میدهید؟
گرچه ما درونگرایان نسبت به برونگرایان بسیار باتوجه تر هستیم، اما در نظرگیری حدومرز از شما آدم متعادلتری میسازد. طبیعت ساکت و آرام درونگرایان ممکن است این گونه بار آمده باشد که «تویی که مهم هستی و من قانعم.» در حالی که حدومرزها چیز دیگری می گویند، اینکه «من هم مهم هستم.» وقتی حدومرزهای خود را مشخص کنید و آنها را مهم دانستید، آنوقت است که میتوانید بنای ارتباطات خود را مستحکم کنید .
نویسنده: آرتی پرکا
مترجم: مینو پرنیانی