معمولاً گفته میشود که بارآوری فرزند دشوارترین کارهاست. من هم با اولین فرزندم همین چالشها را داشتم. به نظر میرسید نسبت به فرزندان دیگر دوستانم نیازهای بیشتری دارد. به کلاسهای «مادران و فرزندان» پیوستم. وقتی به دوروبرم نگاه میکردم، انگار مابقی بچهها شاد و در صلح و آرامش بودند و فرزند من بهانه گیر و بدخلق. به نظر میرسید اصلاً از اینکه به دنیا آمده راضی نیست. آن زمان چیزی دربارهٔ ویژگی بسیار حساس بودن نمیدانستم. فرزندم آشکارا حساس بود. من هم مادری بسیار حساس و کاملاً با فرزندم هماهنگ بودم و میترسیدم نتوانم نیازهای فراوانش را اغنا کنم. سفری را آغاز کردم که به کشف هویت جدیدم منجر شد. مادری که از شهود خود برای کمک به فرزندان حساس خود استفاده میکند .
ابتدا در کتابخانه و اینترنت دنبال کتابهای آموزشی درباره بارآوری فرزند گشتم و دوستانم هم کتابهایی پیشنهاد دادند. هریک ساعت و نیم یکبار فرزندم میخواست که شیر بخورد و حاضر نبود که لحظهای از من دور شود. تنها نمیخوابید و علیرغم تمام تلاشهایمان هیچ وقت به قدر کافی نمیخوابید. تنها روشی که میتوانستم استراحت کنم این بود که هروقت او میخوابید من هم بخوابم. روشهایی که در کتابها آمده بودند هیچ کدام مؤثر نبودند. مثلاً اینکه بگذارید گریه کند تا خسته شود (روشی که هم به من آسیب رساند و هم به پسرم.) کتاب دکتر سیرز درباره بچههای بهانه گیر تنها کتابی بود که راهنماییهایش برای والدین دارای فرزند پر نیاز مؤثر بود. همه کتابهای دیگر را کنار گذاشتم و دست از صحبت کردن با دوستانی که فرزندان راحتی داشتند، برداشتم.
تصمیم گرفتم به شهود خود اتکا کنم، نه آنچه در کتابهایی که گویا به درد کودکان پر نیاز نمیخورد. آسان نبود، اما این موضوع باعث شد تا به کمک فرزندم با حساس بودنم آشنا شده و مادری شهودی باشم .
بسیار حساس بودن و والدی شهودی شدن
وقتی پای بقا در میان باشد (مادر نمیتواند بدون خواب زنده بماند)، آنوقت ناچارید عمیق شوید. همه چیز در رابطه با فرزند اولم دشوار بود: خوابیدن امری بسیار دشوار بود، تغذیه کردن او چالش برانگیز بود، بهانه گیری میکرد و فقط وقتی که پدرش او را در آغوش میگرفت، امکان استراحت مییافتم. نزد هیچکس نمیماند، مگر اینکه با او خیلی صمیمی بود. بعد از چند ماه دست و پنجه نرم کردن با این واقعیات دشوار، قبول کردم که حتماً خدا میخواسته مادری کردنم چنین پر چالش باشد.
وقتی دست از مقایسه کردن پسرم با بچههای دوستانم برداشتم، مادر بهتری شدم. به جای اینکه از دیگران راهکار بخواهم و نگران این باشم که آیا مادر خوبی هستم یا نه، سعی کردم ساکت و آرام شوم و وقتی او بهانه گیری میکرد، فقط متمرکز بر نیاز او باشم و آنطور که او برنامه ریزی شده بود، حضور داشته باشم. به جای گله و شکایت کردن از اوضاع به چالشهایی که ایجاد شده بود، بپردازم. به این ترتیب آزادی عمل بیشتری یافتم. متوجه شدم من تنها مادری بودم که او داشت و مسوولیت برآوردن نیازهایش با من بود. شغلم مشاوره تمام وقت بود و فقط دو ماه مرخصی داشتم. بعد از مرخصی یکباره به سر کارم برنگشتم و آهسته آهسته کار خود را بیشتر کرده و همه حواسم به فرزندم بود. لازمه مادری شهودی بودن، گوش فرادادن به خودتان است و کاهش خواستههایی که از خودتان دارید. وقتی چالشی رخ میدهد، حاضر بودن در لحظه اینجا و اکنون مهم است. اولین سال، دشوارترین بود، ولی حاضر نیستم درسهای که در آن دوران آموختم را با چیز دیگری عوض کنم. صاحب سه فرزند دیگر هم شدم و همچنان در ارتباط با فرزندانم از راهکارهای مادری کردن شهودی استفاده کردم تا نیازهایشان را به بهترین شکلی که از دستم برمی آمد برآورده کنم. حالا پسرم بیست ساله و دانشجوست و توان سازگاری خوبی دارد. مهربان، دوستدار و با اعتماد بنفس است و اصلاً آدم پر نیازی نیست .
والدی شهودی بودن در دوران نوزادی و کودکی
شهودی بودن در دوران نوزادی و کودکی یعنی در آغوش گرفتن و بسیار آرام تکان دادن او (اگر کودک از لمس کردن خوشش میآید)، یعنی با هم به خواب رفتن تا احساس جداشدگی کمتری داشته باشد و صمیمیتی که میخواهد برایش فراهم شود. برخی گمان میکنند که بچههایی که والدینشان نیازهایشان را این گونه برآورده کنند، سلطه جو خواهند شد. ولی من به تجربه دریافتهام که چنین نیست. وقتی نوزادان و بچههایم نیاز داشتند تا در آغوشم باشند و به عشق و توجه بیشتری نیاز داشتند، تقریباً همیشه همین کار را میکردم. خیلی وقتها از رفتن به مهد کودک یا بودن با دوستانم برای ساعاتی احساس راحتی میکردند، چون به قدر کافی از عشق و صمیمیت از جانب من سیراب بودند. بچهها وقتی بزرگتر میشوند، دیگر به مراقبت ۲۴ ساعتها در هفت روز هفته نیاز ندارند. البته هر کودکی با کودک دیگر متفاوت است. همین جاست که اگر بسیار حساس باشید، گوش دادن به ندای درونتان یاریگر است. آن روزها من هنوز اطلاعی از ویژگی Hsp نداشتم. اما وقتی به گذشته فکر میکنم متوجه میشوم که نسبت به نیازهای فرزندانم به شدت هشیار بودم. بلافاصله میدانستم که باید چه کنم .
والدی شهودی بودن در دوران مدرسه
هنگامیکه فرزندتان کودکستان را تمام کرده و وارد مدرسه میشود تغییراتی جدی صورت میپذیرد. در سالهای آغازین میتوانید از حساس بودن خود استفاده کرده و وقتی فرزندتان به مدرسه میرود یا از مدرسه بازمیگردد، متوجه نیازش بشوید. فرزندتان چه hsp باشد و چه نباشد، وقتی وارد کودکستان میشود، با او به تک تک اتاقهای کودکستان بروید. وقتی دبستانی میشود، با او از پلههای مدرسه بالا بروید، خداحافظی کردن را تمرین کنید. والدی که به خوبی شهودی باشد، تلاش میکند تا فرزندش مهارتهایی که لازم است را بیاموزد. یاد بگیرید خودتان را با دیگر والدین مقایسه نکنید (البته نمیشود کاملاً این مقایسه کردن را کنار گذاشت). وقتی بگذارید و به خود گوش کنید و ببینید چگونه میتوانید با فرزندتان صمیمیتر باشید. از ایشان درباره نیازهایشان پرس و جو کنید و ببینید شما چگونه میتوانید نیازهایشان را برآورده کنید. این کار همیشه ممکن نیست. اما همیشه راهی هست، هروقت امکانش بود با او ارتباط برقرار کنید .
والدی شهودی بودن در سنین بلوغ
کودک حساس در دوران بلوغ دو گام پیش رفته و یک گام به عقب برمی گردد. برخی فرزندان درونگراترند و برخی برونگراتر. برخی بسیار مضطرب میشوند یا درباره شکل ظاهری خود در مدرسه نگران میشوند. امروزه در مدارس کارهای گروهی زیادی انجام میدهند و خیلی مواقع بچهها باید در جلوی جمع صحبت کنند. یافتن مدرسه مناسب برای فرزندان امری حیاتی است. برخی فضای مدرسه عادی عمومی را میپسندند و برخی مدارس خصوصی را ترجیح میدهند. برخی از تحصیل در منزل لذت میبرند. متوجه شدهام که والدی شهودی بودن در سنین مدرسه مثل این است که به آنان به دیده یک شخص منحصربفرد نگاه کنید. ببینید که هستند و خطر کنید و هرکجا که لازم بود کمک بگیرید. دوستی با همسالان پرچالش است و فرزندتان از شما انتظار دارد که راهنمایی خوب برای او باشید تا از این دوران بحرانی گذر کند، مخصوصاً وقتی که فرزندتان دختر باشد. سعی نکنید وسط روابط او بپرید و بخواهید اوضاع را مرتب کنید، اما شنونده خوبی باشید و سوالاتی بپرسید و بگذارید فرزندانتان پاسخ خود را بدهند. میتوانید والدی شهودی باشید. فرزندتان از اینگونه بودنتان لذت خواهد برد .
شش مؤلفه والد شهودی بودن برای کودکان بسیار حساس
۱. وقتی مردد هستید، به حرف دل خود گوش کنید.
۲. تصمیم بگیرید که نیاز فرزندتان را به بهترین شکل ممکن برآورده کنید.
۳. از ای کاشها ها و اگرها بگذرید، روی بایدها متمرکز شوید.
۴. با او صمیمی باشید تا بفهمید که در زندگی وی چه میگذرد.
۵. با هر فرزندتان اوقاتی را به طور روزانه /هفتگی به تنهایی سپری کنید، به دنیایشان علاقه نشان دهید و درباره دوستان کلاس درس و عواطفشان سوالاتی درست بپرسید.
۶. وقتی بزرگتر میشوند به ایشان اجازه دهید تا آنچه را نمیخواهند با شما درمیان نگذارند. به نحوی که میخواهند به ایشان احترام بگذارید.
هروقت که لازم بود از بزرگترهایی که خردمند هستند کمک بگیرید. شما میتوانید والدی عالی باشید که نسبت به نیازهای فرزندانش حساس است .
نویسنده: لورن هانتر
مترجم: مینو پرنیانی