آسیب میرسانند، متأسف نیستند، ولی اگر خشمتان بیش از آنچه آنان آزارتان دادهاند، آزارتان بدهد چه؟
چند سال پیش از دست همه کسانی که مرا همان گونه که بودم نمیپذیرفتند، خشمگین بودم. متوجه شدم این خشم مانع از آن میشود که با خود در صلح و صفا باشم. تصمیم گرفتم در این باره با کسی صحبت کنم و او خیلی محکم گفت، «باید ببخشی.»
بعد که به خانه برگشتم متوجه شدم که اصلاً نمیدانم بخشیدن یعنی چه. خیلی در این باره مطالعه کردم و از دیگران پرس و جو کردم. بیشتر منابع بر این باور بودند که یعنی باید دست از خشم و رنجش بشویم.
این همان نکتهای بود که باید دربارهاش میشنیدم ولی وقتی نشستم تا ببخشم، با معمایی جدید مواجه شدم. خشمم دلیلی داشت. از آدمهایی که به من آسیب رسانده بودند عصبانی بودم. پس من دقیقاً باید از چه چیزی میگذشتم.
از آنجایی که ما آدمهای بسیار حساس (hsp) استعداد، علایق و بیزاریهایمان نشأت گرفته از واکنش سیستم عصبیمان است، تمایلمان این است که از هرچه ما را بیش برانگیخته میسازد اجتناب کنیم، و آنچه ما را به وجد میآورد، ممکن است از دید دیگران «مناسب» نباشد.
بعد احساس میکنیم که مورد پذیرش قرار نگرفتهایم و برخی از ما ممکن است حتی مورد تمسخر قرار بگیریم و یا به خاطر آنچه هستیم مورد خشونت واقع شویم. این امر عمیقاً روی ما تأثیر میگذارد و ممکن است به خاطر پیشنهادات آسیب رسان و اعمالشان، طرد شدگی را در خود نهادینه کنیم و در عمل احساس خشم و ناراحتی کنیم.
ضمناً به عنوان آدمهایی بسیار حساس میخواهیم که مهربان و فهیم باشیم و خشم میتواند باعث شود که حتی حس بدتری درباره خود پیدا کنیم. ممکن است حتی متوجه شویم که این خشم بر افکارمان سایه میاندازد. عواطفمان را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث استرس و عذاب جسمانی ما شود. در واقع پژوهشهای زیادی بر تأثیر منفی و آسیب رسان استرس بر ما صحه گذاشتهاند.
در نتیجه… شاید نیاز به بخشیدن کسانی که به ما آسیب رساندهاند را حس کنیم. اما بخشش واژهای گسترده و ذهنی است که فهم آن دشوار است و وقتی بخواهی آن را به نوعی تعریف کنی که در عمل چه باید بکنی، دشوارتر هم میشود .
در این مقاله سعی میکنیم ببینیم بخشش اساساً چیست و ما به عنوان hsp چگونه میتوانیم ببخشیم.
بخشیدن یعنی چه؟
برای این که بفهمم چگونه میتوانم ببخشم، نزد دوستم رفتم. او تمرینی پیشنهاد کرد که کمک کرد: «همه کارهایی که آن شخصی که میخواهی ببخشی انجام داد را بنویس. بعد دعا کن که به ببخشیدن متعهد بمانی. بگو میبخشم و بعد آن نوشته را پاره کن. این کار را کردم. اینکه همه کارهایی که در حقم کرده بودند را نوشتم تسلی بخش بود و وقتی کارم تمام شد، با خوشحالی با خود فکر کردم، «بله بخشیدم.»
اما ….
چند هفته بعد، یکی از آن آدمهای آسیب رسان را دیدم و باز احساس خشم کردم. واقعاً بخشیده بودمش؟
سالها گذشت تا دوباره آن شخص را دیدم. اما این بار دیگر عصبانی نبودم. میدانستم که دیگر او را بخشیدهام ولی متعجب بودم که چطور. صرف نظر از گذشت زمان و بعد مسافتی که داشتیم، تنها عامل مؤثر دیگر میتوانست این باشد که من از آثار زیانبار گفتار و اعمال آسیب رسان ایشان خلاصی یافته بودم. من روان درمانی کرده بودم، در افکارم تجدید نظر کرده بودم و اعتماد بنفس خود را ترمیم کرده بودم. ضمناً یاد گرفته بودم تا هویت خود را به عنوان یک hsp دوست داشته باشم. در این دوران هیچ تلاش خاص دیگری برای بخشش انجام نداده بودم.
بخشش، کنار گذاشتن خشم هست ولی به مراتب بیش از آن است. سفری است که با طی آن احساس مزاحمت نمیکنیم، حتی زمانی که با آدمها و شرایطی که ما را آزار دادهاند مواجه شده (یا به یاد میآوریم). دیگر نمیتوانند آزارمان دهند و مواجهه با یک سناریوی مشابه عزت نفسمان را در هم نمیشکند یا عکس العملی نامناسب نشان نخواهیم داد. اگر شفا بیابیم، به این مقام از بخشش میرسیم.
دکتر رابرت د. انرایت در کتاب «بخشش یک انتخاب است» گفته است: «خشم علامت است و باعث و بانی آن بی عدالتی است. در فرآیند بخشش به ریشهها توجه میشود و مراقب ریشهها هستیم. به عبارت دیگر، فرآیند آگاهی، رهایی از عوامل مسبب را در پی دارد و مایه شفاست.
بعد از اینکه سالها با بخشش دست و پنجه نرم کردم، حال متوجهم که رسیدن به مقام صلح است که باعث شفای رنجهایمان میشود.
حال اجازه دهید توجهی خاص کرده و ببینیم بخشش ، چه نیست .
۵ مورد که بخششی در کار نیست
۱. بخشش رفتار بد
زنی دربارهٔ چگونگی درمان تروما و بازکشف خود صحبت میکرد. بعد از گوش فرا دادن به صحبتهایش از او پرسیدم نظرش دربارهٔ بخشش چیست. سرش را تکان داد و گفت،
«بخشش یعنی پذیرش درست بودن بدرفتاری دیگران و من هرگز چنین نخواهم کرد!»
یکی از شایعترین بدفهمیها درباره بخشش این است که بخشش یعنی بخشیدن رفتار بد. اگر بخشش این است، بعید می دانم که هیچ یک از ما بتوانیم یا باید که ببخشیم. خوشبختانه چنین نیست. میتوانیم دیگران را ببخشیم، در عین حال که رفتار نادرست ایشان را توجیه نکنیم.
۲. فراموش کردن
شاید این عبارت مشهور را شنیده باشید که «ببخش و فراموش کن»، اما آیا مجبوریم که فراموش کنیم تا ببخشیم؟
هنگام بخشش شاید متوجه شویم که دربارهٔ آن اشخاصی که به ما آسیب رساندند یا کاری که با ما کردند، مثل سابق فکر نمیکنیم. اما احتمالاً «فراموش» نمیکنیم که چه رخ داده و نباید هم فراموش کنیم.
متوجهید، خاطرات ما باقی هستند تا هنگام تعامل با دنیا راهنمای ما باشند. خوب است که خاطرات قدیمی را حفظ کنیم_ حتی آنهایی را که منفی هستند _ چون آنوقت می دانیم که با سناریوهای تکرار شونده چه باید بکنیم. تجاربمان کمکمان میکنند تا با کسانی که آنان نیز شرایط دشواری را پشت سر نهادهاند، مهربان باشیم.
پس میتوانیم ببخشیم بی آنکه فراموش کنیم .
۳. وانمود کردن به این که اتفاقی نیافتاده
از دیگر پیشنهاداتی که میشود این است که «یک طوری رفتار کن که انگار نه انگار» که ابداً رفتار سالمی نیست. وقتی آسیب میبینم، نتیجه گیریهای منفی کسب میکنیم. اگر سعی کنیم طوری وانمود کنیم که انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده، و یا ماجرا تاثیری روی ما نداشته، ممکن است گیج شده و خود را نامعتبر بشماریم
ضمناً توجه نکردن به آسیبی که دیدهایم، میتواند به سرکوب عواطف منجر شود. بعد درست زمانی که انتظارش را نداریم بالا میآید یا باعث اضطراب مزمن ما میشود که خود به بیماریهای جسمانی و روانی منجر خواهد شد. در نتیجه بهتر است بدانیم چه رخ داده و در روند شفا و بخشش قرار بگیریم.
۴. ترمیم ارتباط
بخشیدن افرادی که به ما آسیب رساندهاند، به این معنا نیست که سعی کنیم خود را با ایشان وفق دهیم. ممکن است آدمهای امنی نباشند. ممکن است دوباره به ما آسیب بزنند.
گرچه مجبور نیستیم که کنارشان بگذاریم، اما دانستن اینکه باید خیلی کارها انجام دهیم تا شفا یافته و تغییر صورت پذیرد در حالی که آدمهای آسیب رسان در پی درمان نمیروند. بهترین کار بخشش است، در عین حال که مرزهایی در نظر میگیریم که به امنیت ما کمک میکند.
۵. به یک عذرخواهی بسنده شود
بالاخره اینکه بخشش به عذرخواهی وابسته نیست (شاید جمله مهرآمیزی به نظرتان نرسد!)
کلاس ششمی بودم که یکی از همکلاسیهایم به معلم گفت که یکی از بچهها آزارش داده. معلم بعد از گوش فرا دادن به هردو طرف از اویی که رفتار آزاردهندهای انجام داده بود، خواست که عذرخواهی کند، او هم گفت، «ببخشید»، بعد معلم از همکلاسی آزار دیدهام خواست که او را ببخشد. و رو به کلاس گفت، « درست نیست کسی را آزار بدهید. ولی اگر آزار دادید، حتماً عذرخواهی کنید و اویی هم که آزار دیده باید ببخشد.»
گرچه راه حل جالبی است، اما فقط عده معدودی هستند که عذرخواهی میکنند. اگر فرآیند بخشش منوط به عذرخواهی باشد، اکثر ما نخواهیم بخشید. مجبور نیستیم منتظر عذرخواهی بمانیم. در واقع فرآیند بخشش میتواند شامل رها کردن انتظار عذرخواهی کردن نیز باشد .
پس چگونه کسی را ببخشید؟
برای بخشیدن روشهای مختلفی وجود دارد. یکی مدل REACH است _ به یادآوری آسیب، همدلی با خود، هدیه به خود، تعهد و وارد روند بخشش شدن.
به غیر از این روش، روشی که من خود را با آن درمان کردم از این قرار است.
۱. در نظر گرفتن حدومرزهای عمدی
هنگامی که آسیب ادامه دار است، بخشیدن بسیار دشوار میشود. وقتی بین ما و آنان که آزارمان دادهاند فاصله هست، و جای امنی هستیم، راحتتر میشود. به این منظور باید تصمیمات دشواری بگیریم و حدوحدودهایی بسیار مشخص تعیین کنیم تا دیگران از آن حدومرزها نگذرند. به عبارت دیگر، ناچاریم موقعیتهای سمی را ترک کنیم. حدومرزهایی که در نظر میگیریم شاید فیزیکی باشند. مثلاً ترک محیط سمی. حدومرز ممکن است اشکال دیگری نیز بیابد، مخصوصاً زمانی که آسیب عودیابنده یا مزمن باشند. مثلاً گفتگو دربارهٔ موضوعی در خانواده که باعث درد و رنج میشود را میتوان کاهش داد.
درنظرگیری و به کار بستن حدومرزها هنگامی ضرورت مییابد که بخواهیم آسیبها جدیتر نشوند.
۲. روند شفای خود را شخصاً در نظر بگیرید
برای بخشیدن واقعی آنان که به ما صدمه زدهاند، ناچاریم که زخمهای عاطفی خود را شفا دهیم.
شفا معمولاً روندی طولانی و دشوار است، و لایههای مختلفی دارد. باید صبورانه برخورد کنیم و برای این کار صبورانه برخورد کرده و زمان کافی صرف کنیم. ضمناً همیشه نمیتوانیم شخصاً خود را شفا دهیم. میتوانیم در این باره مطالعه کنیم، به گروههایی بپیوندیم که کارشان همین است و نزد متخصص برویم .
۳. بازسازی خود
به عنوان آدمهای بسیار حساس، حرفهایی که دیگران میزنند یا کارهایی که میکنند میتواند به نحو قابل ملاحظهای روی ما اثر بگذارد. ممکن است حتی نظرات منفی که درباره ما میدهند را باور کنیم یا به خاطر نوع برخوردی که با ما کردهاند نسبت به ارزشمندی خود تردید نشان دهیم.
برای من فهمیدن این که آدمی بسیار حساس هستم، بسیار کمک کننده بود. وقتی متوجه میشویم که هستیم، آدمها و اموری که آزاردهنده بودند، دیگر کم اثر میشوند.
۴. درک محدودیتهای انسانی
HSP بودن ماهیتی دارد و آن اینکه دنبال علت این که دیگران آزارمان میدهند، هستیم. گاهی متوجه میشویم که دیگران این کار را میکنند بدون اینکه قصد و عمدی داشته باشند. اما آنچه واقعاً آزارمان میدهد تحمل اعمال نامهربانانه است. بخشیدن چنین رفتارهایی برایمان دشوار است، و این نکته نیز متعجبمان میکند که چرا آدمهایی که آزارمان دادهاند متوجه عمل خود نمیشوند یا عذر خواهی نمیکنند.
خوب است به یاد داشته باشیم که آدمها کامل نیستند. ما گاهی کارهای بدی انجام میدهیم که، و همیشه هم این شهامت یا اعتماد به نفس را نداریم که اشتباهاتمان را تصحیح کنیم. اینکه یاد بگیریم کسانی که آزارمان دادهاند کامل نبودهاند، باعث میشود از انتظار به اینکه عذرخواهی کنند، راحتتر دست بشوییم. دانستن این که آنان هم آدم هستند به ما این امکان را میدهد که مهربان بوده و ببخشیم .
۵. خودتان را نیز ببخشید
بالاخره اینکه وقتی عصبانی میشویم، انتظارات و توقعاتمان از دیگران منفی شده و حتی مایه تعجب خودمان نیز میشود. به عنوان آدمهایی بسیار حساس، ممکن است از این که چنین تفکراتی داریم احساس بدی پیدا کنیم. در این مرحله به خاطر داشتن اینکه خشم ما بدون علت نبوده کمک میکند _ آسیب دیدیم و این اجازه را داشتیم که عصبانی شویم. در بخشیدن است که نیازمان به انتقام برطرف میشود.
ضمناً کمکمان میکند تا بفهمیم که ما هم آدمهای ناکامل هستیم. به خاطر داشتن اینکه با خود مهربان باشیم و خود را به خاطر ابراز خشم و یا احساس و افکار خشم آلوده ببخشیم.
اساساً چرا لازم است دست به کار دشوار بخشیدن دیگران بشویم
ما آدمهای بسیار حساس معمولاً مورد خشونت قرار میگیریم و چون نسبت به پرخاشگری انفعالی نیز حساس هستیم و مدام به ما گفته میشود که «کمتر حساس» باشیم، خشممان مورد قضاوت قرار میگیرد، ممکن است سر در نیاوریم که چرا باید کار دشوار بخشیدن را انجام دهیم.
از منظر تجربه شخصی یاد گرفتهام که بخشیدن میتواند زندگی را متحول سازد. ضمناً، پژوهشها نشان میدهد که همراه با بخشیدن، صلح و شادی نیز امکان پذیر میشود، خوابیدن راحتتر میشود، روابط بهتر شده، استرس کاهش مییابد و سلامت روانی و جسمانی بهبود مییابد.
در اصل بخشش کمکمان میکند تا بهترین بخشهای خود را روی کار بیاوریم و بهترین بخشهای دیگران را به خاطر بسپاریم. گرچه زمانبر است، اما قدرت درونی، و همدلی زیادی که در پی دارد باعث میشود به زحمتش بیامرزد. در درازمدت بیش از آنچه انتظارش را داریم، مفید واقع میشود .
نویسنده: آن هریکرتان
مترجم: مینو پرنیانی